شنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۱

حتماً شما هم اين چند روزه با سردبير: عمه ام مشغول بودين!
يه وبلاگِ جالب، براي رو کم کني سردبير: خودم ..
و يه سري خبر جالب در اين مورد:
اين اولين تجربه ي ابراهيم نبوي در موردِ وبلاگ ـه
و اين که چرا سعي در هجوِ بلاگِ حسين درخشان داره، معلوم نيست
ولي چند وقت پيش تو يه مصاحبه گفته بود که درخشان اولين کسي
بوده که از اون خواسته يه وبلاگ راه بندازه (و حتماً مصاحبه ي درخشان
در کاپوچينو رُ خوندين؟ که گفته بود طرح نبوي آن لاين رُ من بهش دادم..)
any way، خبر جالبش اينه که، نبوي در اين مورد چيزي نگفته ولي
حسين درخشان اعلام کرده که نويسنده ي "سردبير: عمه ام" اونه!
اين در حاليه که سينا مطلبي (بلاگيستِ روزنامه نگار / از نزديکانِ نبوي)
نوشته که: نبوي نوشتنِ چنين وبلاگي رُ تکذيب کرده!
در آخر هم نظر بي اهميتِ بعضي از آدم هاي بي اهميت تر؛
بابك غفوري آذر يكي ديگر از وبلاگ نويسان خطاب به حسين درخشان مي‌نويسد:« حسين باز هم اشتباه كردي، تو جمع وبلاگرهاي همراهت را به همه آنها تسري داده اي و حالا مي خواهي در اين قضيه آنها را با خودت به نوعي عليه نبوي همراه كني. دوباره اشتباه نكن حسين، چرا در رفتارت تغييري نمي دهي؟» و يا داوود نيز در اين باره مي نويسد:« ايده نوشتن مطالب طنز در مورد وبلاگها و وبلاگ نويسان به تنهايي فكر بكر و خوبي است و با افزايش تعداد وبلاگها و متنوع شدن آنها، اين چنين وبلاگي مي تواند نقش موثري در زمينه نقد وبلاگها داشته باشد. اما استفاده كردن از نام شخص صاحب نامي چون ابراهيم نبوي و نوشتن مطالب طنز در مورد وبلاگ شخصي يك كمي سوال بر انگيز خواهد بود.»
واكنش خود حسين درخشان نيز در‌اين‌باره جالب است او در وبلاگ خودش مي نويسد: «سردبير: عمه‌ام» را ابراهيم نبوی در واقع درباره‌ی همه‌ی ما بلاگرهای بدبخت می‌نويسد، با نگاهی به «سردبير:خودم» بنده. بخوانيد و کيف کنيد و عبرت بگيريد. درضمن با اين وب‌لاگ به نظر می‌رسد که داورخان نبوی هم دارد به جمع کوچک ما بلاگرها اضافه می‌شود، هرچند در هيات يک منتقد. خوش‌آمد می‌گويم. تکميل: حرفم را پس می‌گيرم و تصحيح می‌کنم: «سردبير: عمه‌ام» را نبوی فقط درباره من و وب‌لاگم مي نويسد»..