جمعه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۱

هـِي! با هستم آآ..
برخيز!
يه سوسک نيمه مرده توي سطل زباله
بيشتر از تو براي زندگي دست و پا مي زنه..
تو کدوم وبلاگ خوندم؟ يادم نيست! از بس اين روزها وبلاگ مي خونم..
اما باعث شد تا نوشتنِ بلاگي رُ شروع کنم که مدت ها با تأخير انداخته
بودم.. شايد براي اين که دلم نمي خواست بگم و در قالب واژه دربيارم.
اما گفتني ، گفتني ست و ناگفته هاست که گفته نمي شه..
قبلاً هم گفته بودم.. براي استثنأ بودن دليل نمي خوام
و تا آخرش هم هستم، شايد چون مي خوام براي خودم
يه مسأله اي رُ روشن کنم.. و اگه من هم همون نتيجه
رُ گرفتم، مطمئناً مثلِ احمق هاي ديگه زندگي مي کنم.
شايد هم اين که تست ـه.. يا شانس.. يا اتفاق..
هم براي من و هم براي تو.. که خودمون رُ بهتر بشناسيم و بيشتر..
براي خوب بودن دليل نمي خوام. پس همين قدر کافي ـه..