جمعه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۱

ديشب تو هواي آزاد خوابيدم..
پنج ساعت آسمون رُ نگاه کردم، اما ماه نيومد..
کلي هم حرف زدم، از خودم و همه چيز ديگه..
تازه! يه شهاب سنگ هم بهمون چشمک زد :)
خيلي خوشحال شدم..
فکر کنم ستاره ي من بود آخه!
لابد ديگه سوخت و تموم شد..
اشکالي نداره! اما.. هيچي اصلاً..