شنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۱

مث برگي خشک و تنها
روي شاخه موندم اين جا
مي ترسم..
توي چنگ وحشي باد
برم از خاطر و از ياد بپوسم..
همه ي روزاي من
قصه ي بودنِ من
توي آينه ي دلم
مث شب سياه و سرده
مث ابرا رنگِ درده..
تو شتاب لحظه آم هم
با خودم يکه و تنهام ، مي دونم..
تو سراب اين افق تا
سفر نهايت اينجا، مي مونم
همه ي روزاي من
قصه ي بودنِ من
توي آينه ي دلم
مث شب سياه و سرده
مث ابرا رنگِ درده..
مث يه غروب تنها
که مي شينه پشت ابرا
يه سکوتِ بي پناهم
توي اين بيهودگي ها
لحظه ها رُ مي شمارم
انتظار هر نگاهم..
آهنگِ برگ ، با صداي سياوش قميشي؛
Flash تصويريش رُ ببينين!