چهارشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۱

تو سرزمينِ عشقي ، تن ت پر از بهاره
دستات پر از شايق ، شب هات پر از ستاره..
تو کوچه هاي مردم ، نمي شه عاشقي کن(؟)
بايد بياد سپيده، دلاي ما پر از اميده..
تو دشتِ خالي شب، سحر در انتظاره
منتظره تا خورشيد، دوباره پا بذاره..
با اين عطش تا چشمه، رفتن کاري نداره
کاري کنيم کارستون، حالا که وقتِ کاره
شکوفه هاي شادي، از آسمون بباره..
مهتاب اگه بخنده، از پشتِ ابرِ پاره
شکوفه هاي شادي، از آسمون مي باره..
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
پروانه ها وقتي مي خوابند، بال هايشان را به هم مي چسبانند
پروانه ها آن قدر کوچک هستند، که جاي کسي را نگيرند
اما، باز مي بيني، چه فروتنانه، خود را از وسط تا مي کنند..
اين را که مي بينم،
دلم مي خواهد در گوش همه ي دنيا بگويم:
"هيس! مواظب باشيد..
مبادا حتا کوچک ترين صدا
خواب پروانه ها را آشفته سازد.."
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تا اين جاش که اين جوري شد، پس بگم؛ مي دوني چرا دوستت دارم..؟!
شکم کوچيکت..؟! خوابيدنِ بي سر و صدات..؟! جوک هاي خنده دارت..؟!
دوستاي دوست داشتني ت..؟! خوش تيپي ت..؟! آشپزي خوشمزت..؟!
يا اين که.. حالا حالاها مونده تا بفهمي! ..با اين همه دوسِت دارم!
(Flash تصويري ش رُ ببينين تا بيشتر منظورم رُ بفهمين!)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
"در شب ِ پيش
صحنه ای به زبان بيگانه به خوابم آمد:
اجازه داری اشتباه کني
انسان -
اما فقط انساني اشتباه کني
تو تنها حق اشتباه را داری
که اصلاحش بتواني کرد -
تو حق اشتباه اصلاح ناپذير را نداری؛
اشتباهي که مي کُشد . "
ريشارد کرينيتسکي (از وبلاگِ بچه جنوب شهر)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
واي چه قدر اين MSG شيرتوشير شد! همه چيز و در واقع هيچ چيز..
خُب، ما رفتيم.. همون جور که حدس مي زدم، بليت هواپيما گيرمون نيومد
ولي براي اتوبوسِ نيم ساعت ديگه، تونستم جا پيدا کنم..
مي بيني؟ به من مي گن خوره ي اينترنت! 10 دقيقه ي ديگه
بايد اتوبوس راه بيفته، من هنوز دارم واسه شما بلاگ مي نويسم..
اگه کاري بود، به آدرس ياهوم تماس بگيرين :)