چهارشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۱

الآن دارم Cher گوش مي کنم.. Dark Lady..
چرا بايد نگران باشم..؟!
نمي دونم چرا همه هول (حول؟) هستن..
مگه کنکور چيه..؟! من که نمي فهمم چرا اين ها خودشون
رُ مي کشن و مي خوان من رُ هم بکُشن!!
آره! دارم مي بينم! يکي از بچه ها فقط روزي 8 ساعت تو کتاب خونه
داره درس مي خونه، اضافه کنين حداقل 4 ساعت هم کلاس..
خُب، روزي 12 ساعت کجا و چند ثانيه درس خوندنِ من کجا !!
اما من قانع نمي شم..
من تا آخر تابستون، دو تا اختصاصي و دو تا عمومي رُ اگه تموم کنم
در طول سال هم ، روزهاي عادي / عصر ها با کلاس پيش دانشگاهي
رُ کار کنم و اون روزهايي هم که کلاس ندارم، درس هاي سالِ قبل
جمعه ها هم که قلم چي و از اين چرت ها..
و فکر کنم تا عيد هم کامپيوتر رُ داشته باشم و هم وبلاگ رُ..
بعدش هم تازه! اگه قراره اين جوري [رشته اي که مي خوام] قبول
نشم، مي خوام که نشم! به درَک!! سال بعد..
اين هم از برنامه ي ما.. خلاصه برام دعا کنين که همون جوري
که مي خوام بشه.. اون وقت خيلي برام خوب ميشه..