شنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۱

عشق پيدا بود، موج پيدا بود.
برف پيدا بود، دوستي پيدا بود.
کلمه پيدا بود.
آب پيدا بود، عکس اشيا در آب..


azizi :x
فکر مي کنم الآن خواب باشي..
شب به خير! خواب هاي خوب ببيني :)
من هم الآن ميرم مي خوابم، نگران نباش؛
اومدم بگم، مرسي! دوستت دارم :x

رستني ها کم نيست ، من و تو کم بوديم،
خشک و پژمرده و تا روي زمين خم بوديم
گفتني ها کم نيست ، من و تو کم گفتيم
مثل هذيانِ دم مرگ از آغاز چنين درهم و برهم گفتيم
ديدني ها کم نيست ، من و تو کم ديديم
بي سبب از پاييز، جاي ميلاد اقاقي ها را پرسيديم
چيدني ها کم نيست ، من و تو کم چيديم
وقت گل دادنِ عشق روي دار قالي
, بي سبب حتا پرتاب گل سرخي را ترسيديم
خواندني ها کم نيست ، من و تو کم خوانديم
من و تو ساده ترين شکلِ سرودن را در معبر باد
, با دهاني بسته وامانديم
من و تو
, خم نه و
, درهم نه و
, کم هم نه
, مي بايد با هم باشيم
من و تو حق داريم ؛ در شب اين جنـبـش نبـض آدم باشيم
من و تو حق داريم ؛ که به اندازه ما هم شده با هم باشيم
گفتني ها کم نيست..

To My Darling..