.."هميشه نيازمند حضور مردم و دوستداران نقاشي بوده ام، تا در گستردگي تگاه و قضاوتشان امکان رشد و اميدواري را در خود فراهم سازم.
همراه با ترتيب اين نمايشگاه بايد چند جمله اي بنويسم؛ براي معرفي خودم و نقاشي هايم - که سخت است. از يک سو گفتن و نوشتن فکر و کلام قوي مي خواهد و از سوي ديگر معناها و تحليل ها از جملات گريز دارند، يا شايد من اين طور فکر مي کنم.
هميشه سؤال ها صريح هستند و مشخص و با اطمينان يک علامت سؤال را در انتهاي خودشان مي نشانند، اما جواب ها هيچ گاه اين چنين محکم و قابل اتکا نبوده اند. جواب ها متغيرند، رنگ مي بازند، و يا پر رنگ تر مي شوند - و به تعبير من مظلومند و ناگزير.
به هر حال نمي شود هيچ هم نگفت، آن هم به حرمتِ کساني که منتظرِ پاسخ و توضيح هستند.
در موردِ ايده ها و دلايل نقاشي هاي من مي پرسيد؟
نقاشي هاي من از هر چيزي که مرا در بر گرفته اند، سود برده اند. از تمامي جهان خودم، از شبيه سازي تا خيال و رويا، از پيشينيان، از تمامي جهان خودم، از علم و خرافات، از تقدير و تدبير، از غرب و شرق تنيده در هم. اما بر هيچ کدام درنگ مکرده ام. البته شايد بين تمامي اين ها متعادل شده ام.
در تابلوها - ايمانم را که همواره و به سختي به باور نزديک ساخته ام، سعي داشتم با هماهنگي بصري يکي کنم و گناهانم را نيز به گردن گرفته ام بي هيچ ايمان و اميدي در يک لحظه، و اين را نيز تلاش دارم با عناصر تجسمي پيوند دهم.. معتقدم نقاشي از ابتدا وظيفه ي تزيين زندگي بشري را به عهده داشته و تلاش دارم که آثارم تنها زيبا باشند. يک کادر زيبا به نام تابلو -اما قصه ها- دردها و انديشه هايم که اگرچه بزرگ و مهم نيستند، اما کسب و کار من است، چه؟ بين اين دو مهم قرار گرفته ام و اگر نمي توانم هيچ کدام را فداي ديگري کنم ولي به طبع چون نقاش هستم، همه و هر چه را گفتم در خدمت نقش قرار مي دهم. حال چه نام آن را تزيين بگذاريم و يا آن را اثر عميق نقاشي بدانيم. و مهمتر اين که زيبايي در چارچوب نقاشي نيازمند تکيه به عوامل ديگري نيست و با اتکا به خودِ زيبايي مي تواند اثري کامل و متکي به خود را خلق کند.
تلاش من هم اين بوده با تأثيرات آگاه و ناخودآگاه از همه ي هستي خويش و به کمک آن چه توان من است، به چارچوب هاي يک تصوير هماهنگ دست پيدا کنم، اما هماهنگي ادعايي است بسيار بزرگ و سخت و ايده آل - و من تنها به شوق رسيدن به اين ايده آل دست به تجربه هايي زده ام و اگر چه چندان در ابتداي راه نيستم، اما زمان فرصتِ پرداختن به نقاشي را آن طور که در خور و شايسته ي اين هنر است به من نداده، و امروز اگر چه آثارم را دوست دارم و با آن ها پيوند دارم، اما هنوز نيازمند و تشنه ي کار کردن و تجربه کردن هستم؛
تا خلق آثاري به نتيجه رسيده و منسجم.
و اين که مي پرسيد سبک من چيست؟ با کمي اختلاف همان سبک انديشه و زندگي من است. آن گاه که مي انديشم همه چيز مي گذرد و در نوسان است. پديده ها همديگر را به سوي هم مي کشانند و از هم مي رانند، از درون مي شکفند و يا خاموش و سرد مي شوند، همه چيز جدا از هم اند و با هم. زندگي اطراف من چنين است و نقاشي من نيز همين.
در تابلوهايم تعادل ها به شوريدگي مي کشند و شوريدگي ها جايي براي خودشان مي يابند، رنگ ها بر عليه هم بر مي خيزند و با هم نيز کنار مي آيند. حتا زماني که مي خوابم، تابلوي من زندگي مي کند و گاه احساس مي کنم عناصر تابلو کمي جا به جا شده! رنگ ها کمي تغيير کرده و هر چيزي پنهاني خواسته تا جاي بهتري براي خودش پيدا کند! اين شايد عجيب و شايد هم دردناک باشد.
نقاشي هاي من رنج و اميد را با هم دارند،
مي آزارند و شادي مي بخشند.
لادن چالاک. تيرماه 81 "
نمايشگاه نقاشي لادن چالاک
نگارخانه ي آفرنگ
, معالي آباد، کوي خلبانان، 14 متري نيلوفر
27 تير تا 7 مرداد
صبح 9 تا 12 / عصر 5 تا 9
افتتاحيه ؛ پنجشنبه 27 تير / ساعت 6 عصر
(اگه مي خواين خودِ خانم چالاک رُ
ببينين، حتماً براي افتتاحيه بياين..!!)