دوشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۱

به نام تنها پناه آشفتگانِ ديارِ سرنوشت
تقديم به تمامی
آنانی که هنوز هم تکه ای از آسمان در چشمانشان؛
جرعه ای از دريا در دستانشان
و تجسمی زيبا از خاطره ايثار گل های سرخ
در معبد ارغوانی دل هايشان به يادگار مانده است.؛
نخستين چکه ناودان بلند يک احساس را
در قالب کلامی از جنس تنفس باغچه ها ی معصوم ياس
به روی حجم سپيد يک دفتر می ريزم
و آن را با لهجه تمام پروانه صفت های اين گيتی بی انتها
به آستان نيلوفری تمامی دلهاي زلال هديه می کنم؛
در پناه خالق نيلوفرها مهربان و شکيبا بمانيد
(از وبلاگِ اوهام)

می رسم از راه ، تنها برای لحظه ای که ببينم
درخشان نی نیِ چشمانِ نازت را
در قطره قطره های دوری ، من تنها آسمانِ ابری بودم که نگريستم ،
تا تو نازنين را به شفافیِ همهء دلتنگيهايم ببينم
ميدانی طنين صدايت را دوست می دارم؟
ميدانی آن نگاه خواهان و غبار گرفته ات را می پرستم؟
ميدانی برای تک تک ثانيه های با تو بودنم چند تا شمع روشن کرده ام؟
ميدانی چقدر دلم برايت تنگ شده است؟
عزيزکم تو شادی عشق و زيبايی عاشق بودن را به من چشاندی
به لحظه های مقدس با تو بودنم قسم: دوستت دارم
(از وبلاگِ پرستو)