يه سري حرف هاي جالب!
من که از شنيدنش شاخ درآوردم!!
گفته ي خودِ پسر دکتر حسابيه..
اين ها رُ رويا برام تعريف کرد، ديدم حيفِ ندونين؛
راضي ش کردم تايپشون کنه! اين يه قسمتش ـه:
تا حالا قصه عشق دكتر حسابي به ايران رو شنيدين؟
دكتر حسابي واقعا عاشق وطنش بوده. يك نمونه اش رو مينويسم؛
فريدون مشيري در جايي تعريف كرده كه وقتي در پست خانه
مركزي كار ميكرده، درباريان و پولدارها براي حواله پول به خارج
از كشور بهش مراجعه ميكردند. معمولا مقادير زيادي پول
حواله ميكردند و مشيري هم همه شان را ميشناخته. ولي فردي
بوده به اسم "محمود حسابي" كه نمي شناخته و 3 سال مداوم!
هر ماه مي امده و مقداري پول براي سازمان فضايي امريكا (ناسا)
حواله ميكرده و نكته جالب اينجاست كه مي نوشته؛
فرستنده : دولت ايران، محمود حسابي.
مشيري بالاخره يك روز از دكتر حسابي مي پرسه
كه آقا تو كي هستي و اگر دولتي هستي پس چرا
هيچكدام از اقايان تو رو نميشناسند؟؟؟؟ و اينهمه
سال اين پول رو براي چي ميفرستي؟؟؟؟؟؟؟؟ و ...
مطمئن ام نمي تونيد حدس بزنين كه جريان چي بوده
..........حتا باورش هم سخته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دكتر حسابي هر ماه مقدار زيادي از درامدِ خودش رو
به اسم دولت ايران، به ناسا ميفرستاد تا بالاخره تونست
بعد از 3 سال به طور قسطي!! ، 1000 متر مربع روي
كره مريخ به اسم ايران بخره ...
و الان ايران سومين كشوري است كه مريخ را خريداري كرده!!!
1000 متر مربع ، به اسم ايران!!!!! (و با درآمدِ شخصي دكترحسابی)!!
جالبه نه ؟؟؟!!! در حالي که دکتر حسابي در ايران حتا 1 متر
زمين هم نداشته و اجاره نشين بوده. اين فقط يك مورد بود...