یکشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۰

لازمه اين رُ اضافه کنم که message هاي قبلي رُ ديروز نوشتم
اما BlogSpot نذاشت publish شون کنم..
خُب! عجب شيرتوشيري شده..!!
امروز رفتم مدرسه ديدم شده مثل حسينيّه..
به آقاي عزيزي گفتم اين مسخره بازي ها چيه..؟!
چرا مدرسه رُ به اين روز انداختين..؟!
کلي درددل کرد که همه ش زير سر آقاي معافيان ـه!
که فلان و بيسار.. (شايد هم با صاد يا ث باشه.. نمي دونم!)
اما ديگه واقعاً عيد داره مياد.. بهار از راه رسيده..
هوا خيلي خوبه.. حتماً يه سَري برين بيرون از خونه.
آها! در اکران نوروزي سينماها ، اسم دوتا فيلم رُ ديدم؛
«مزاحم» / سيروس الوند که فيلم خانوادگي و قشنگي يه!
فکر نمي کنم از ديدنش پشيمون شين..
اما احتمالاً از نديدنش حسرت خواهيد خورد!
و «من ترانه، 15 سال دارم» / رسول صدرعاملي که خودم
هنوز نديدمش.. اما شنيدم فيلم قشنگي يه..
و حتماً ميرم ببينمش.