دوشنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۰

تنها فايده اي که قطع بودنِ تلفن براي من داشت:
( البته اين که مفيد بوده يا نه ، ش باشه براي بعد..)
به غير از حرص هايي که خوردم..
دوندگي هايي که کرديم..
ديروز يه فيلمه قشنگ ديدم. هرچند اصلاً نترسيدم!
آخه جزو فيلم هاي ترسناک بود و براي بالاي 18 سال..
اسمش Predator II بود و جريانِ يک موجودي بود که..
نه! نمي گم! اگه خواستين برين اصل اِش رُ ببينين!
اگه من بگم لوث مي شه..
البته فايده هاي ديگه يي هم داشت. مثلاً مامان من رُ
به زور بُرد خريد!!!
نمي دونم چرا..؟! اما امسال اصلاً حالِ خريدِ مثلاً عيد رُ ندارم..
پارسال/اينا ، معمولاً کادو هاي ديگرون رُ هم من انتخاب مي کردم.
و از يک ماه قبل از عيد ، هر شب تو خيابون بوديم
و هر شب براي يکي ، يه چيزي انتخاب مي کردم..
اما امسال..؟! اصلاً دليلي براي اين کار نمي بينم.
به مامان هم گفتم بهتره امسال براي کسي چيزي نبريم،
و اون هم گفت؛ خودم ميرم يه چيزي انتخاب مي کنم..
ديروز بعد از مدت ها (به بهونه ي خريد) رفتم بيرون..
البته بعد از کلّي [مثلاً] گشتن، گفتم من هيچ نظر خاصي ندارم،
و مامان خودش دست به کار شد..!! (البته با سليقه من)
بعد از مدت ها داشتم تو خيابون ها مي گشتم!
( مامان هم مي دونست اگه تلفن مون وصل شه، ديگه نمي تونه
من رُ بياره بيرون و مثلاً خريد.. و خيلي اصرار داشت که برم)
اين چند وقته، به غير از مسيرِ مدرسه / خونه / کلاس زبان
جاي ديگه اي نرفتم..
چرا! چند باري هم رفتم تا اشتراکِ اينترنت رُ تمديد کنم..
ديگه اين که نشستم کلي شو ديدم.
از ريکي مارتين گرفته تا جنيفر لوپز.
و ديگه اين که هرکاري که قبلاً وقت اِش رُ نداشتم، انجام دادم.
[ يادِ يک جمله از بتهون افتادم..
الآن کتابِ زندگي-نامه اش پيشِ دوستمه،
بعداً براتون جمله اش رُ مي نويسم..]
الآن حالم هم خيلي بهتره..
يعني از بعد از جمعه / بعدازظهر که دوستم رُ ديدم، بهترم.
ـهَ ـهَ ـهَ !! عکس ها رُ چاپ کردم..
افتضاح شده اند!! و خيلي هاش هم سياه شده..
يه کار از نويد خواستم آ..!!
any way فکر کنم آخرش دوستم مجبور مي شه ، چند تا
از عکس هاي خودش رُ برام بياره.. بلکه من دست بردارم..
الآن دارم کنسرتِ Bon Jovi رُ مي بينم..
آهنگِ Everything i do ..[ I do it for you]
واقعاً آهنگِ قشنگي يه.
ديگه اين که امروز رفتم و کلّي کارت تبريک خريدم.
باورم نمي شد اين همه دوست داشته باشم..!!
وقتي رفتم صندوق، آقاهه که فيش رُ ديد گفت:
اين ها همه اش کارت ـه..؟!
و رفت با همکارش صحبت کرد..!!
ظاهراً يه کم کارم غير طبيعي بود..
آخه نزديک پنجاه دقيقه، تو "مرکزي" بودم و فقط داشتم
کارت تبريک انتخاب مي کردم..!!
.
يه مَثَل قشنگ هست که مي گه:
راهِ جهنم با نيّت هاي خير انسان ها آسفالت شده است."
من که خيلي بهش فکر کردم..
خيلي جمله ي قشنگيه! يه ايدئولوژي..
مي خواستم در مورد پويا با دوستم صحبت کنم،
اما به اين نتيجه رسيدم که ؛
هميشه اين بدي نيست که بر خوبي پيروز مي شه.
و خير نيز مي تونه شرّ رُ تغيير بده..
پس چه دليلي داره که بخوام اين فرصت رُ از پويا بگيرم..؟!
پويا مي تونه «من» باشم.. «تو» باشي..
و دوستم «تو» باشي.. «من» باشم..
باور کنيم که زندگي معنايي فراتر از قدرت تفکّرِ ما داره!
الآن داره آهنگِ All for love رُ پخش مي کنه..
يکي از قشنگ ترين شعرهايي که "بون جووي" روش آهنگ ساخته..
کاشکي الآن بارون ميومد..