دوشنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۰

امّا تا اين وبلاگ رُ ننويسم، نمي تونم برم استراحت کنم..
البته! بذارين اين رُ هم يادآور بشم که تلفن مون، دو روزه قَطعه..
و احتمالاً وبلاگِ امروز رُ، فردا يا پس-فردا پابليش مي کنم.
خُب، يک شنبه هم تعطيله!!
يادم نيست چه خَبره ، اما مي دونم يه عيد مذهبيه..
بر ايرانيانِ معتقد و دين-دار ، [پيشاپيش] مبارک باشه..!!!!!!!!!!
من هم که اگه بتونم، اين روز يه کم استراحت کنم..
×××××××××××××××××××××××××××××××××××××
تا يادم نرفته، يک خواهش..
از کسي که تازه امروز ، فاميل ش رُ فهميدم!!
لطفاً (البته با رضايت خودتون..) ، شعرها يا غزلواره ها
و قطعه هاي ادبي تون رُ برام بفرستين..
ممنون! ، منتظر مي مونم..
×××××××××××××××××××××××××××××××××××××
خيلي جالبه..!! اصلاً فکر نمي کردم اين جوري بشه..!!
که من هم خودم ، يک وبلاگ داشته باشم..
که اين قدر بهش عادت کنم..
که هيچ کدوم از دوستانِ مدرسه ، آدرسش رُ نداشته باشن.
که هيچ کس ندونه چنين چيزي وجود داره..
------------------------------------------------------------------
راستي چرا من اين جوري ام..؟!
چرا با هيچ کدوم از بچه هاي مدرسه ، [به قولي] نمي سازم..؟!
نه اين که با کسي دوست نيستم.. نه!
منظورم اينه که، کسي رُ محرم نمي دونم که بخوام آدرس اين جا
رُ بهش بدم.. آدرسِ جايي که ، تنها جايِ منه..
چرا اون ها رُ اين قدر احمق مي دونم..؟!
چرا خودم رُ اين قدر بهتر مي دونم..؟!
اصلاً کي گفته کارهاي من درسته و اون ها در اشتباه اند..؟!
مگه همه تو چنين سنّي ، از اين کار ها نمي کنن..؟!
و اين سؤالي يه که تا الآن ، جواب اِش از نظر من، نه بوده.
اما ديگه دارم به خودم هم شک مي کنم..
يادِ آهنگي از آيرون ميدن افتادم؛
آهنگِ "نه دعايي براي مردن.."
قسمتِ پاياني آهنگ ميگه:
God give me the answers to my life
God give me the answers to my dreams
God give me the answers to my prayers
God give me the answers to my being
واقعاً نمي دونم بايد به چي/کي اعتماد کنم..
بايد از چي/کي پيروي کنم..
اصلاً چي يا کارِ کي درسته و کي در اشتباهه..؟!
دوست ندارم به جايي برسم که همه چيزُ نفي کنم.
و براي همين هم به دنبالِ جوابم..
راستي..؟! به نظر شما، اون کسي که بايد جواب بده،
وبلاگ ها رُ هم مي خونه..؟
اگه وبلاگِ من، تنها يک خوبي داشته باشه ،
اينه که [تقريباً] خصوصي يه!!
به غير از جمعِ وبلاگستان و يکي دو نفر ديگه که
از من خيلي دور اند..
تنها 4 نفر مي مونه که از اين جمعِ کوچيک؛
"يکي" [بنا به گفته ي خودش] اِن قدر از من متنفره
که مطمئن ام حاضر نمي شه وقت اِش رُ با خوندنِ بلاگ بگذرونه.
"Sepehr" هم که اگه افتخار بده، کاملاً مَحرمه و
هيچ فرقي بين من و اون نيست..
"..پدرام" هم که، موردي نيست..
شايد اين جوري من رُ بيشتر بشناسه.
و ميمونه "دوست ام" که، خودم هر دفعه از ايشون مي خوام
که بلاگ هام رُ چک کنن..
وقتي من اون باشم ، چه جوري مي تونه حرف من، اون نباشه..
خُب ظاهراً خيلي پرحرفي کردم..
با آرزوي موفقيت براي همه.
در چنين روزِ مقدّس و قشنگي..
×××××××××××××××××××××××××××××××××××××به زغال هاي سخت، زغالِ قيري مي گن
يا زغال سنگ مي گن؟
اوني که از کفِ غار در مياد استالاکتيته
يا که اسمش استالاگميته؟
اون ابر هاي کُرک دار نيمبوس (باران زا) اند
نه -صبر کن- اون ها به نظرم کومولوس بايد باشند.
اون بچّه اي که گرگ ها بزگش کرده بودند کي بود
رِموس بود يا اسمش رومولوس بود؟
بروتاروس ها اصلاً گوشت نمي خورند
اين يعني اين که جزو گوشتخواران اند؟
يا اين که اون ها برونتوساروس ها ن
و در واقع گياه خوارند؟ هان..؟
شتر جزو سخت پوست هاست - درست مي گم
يا اين که دارم کوهان دار ها رُ مي گم؟
آيا کبريت مشتعل ناشدني يه؟
نَه، به نظرم آتشزا ست که مشتعل شدني يه.
هشت وجهي ها - نَه، شش وجهي ها به نظرم،
نَه همون هفت وجهي ها هفت تا گوشه دارند. آره گمونم.
آفَت کُش ها رُ نبايد روي ميوه پاشيد
يا نه، دارم حشره کُش رُ مي گم؟ خلاصه مواظب باشيد.
اگه يه چيزي اون وَرِش پيدا باشه، چي مي گن
بهش شفاف مي گن يا مات مي گن؟
اين ها فقط بعضي از چيزهايي اند
که به نظر من گيج کننده اند...
يا شايد هم گيج شونده اند.