دوشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۱

ديدي..؟! خبر رُ خوندي..؟! باز هم بگو آسون بود!
امتحانِ شيمي رُ مي گم..
آخه اين امتحان نبود.. اين چه طرزِ سوال دادن ـه..؟!
همه ش حفظي بود. نبود..؟ بود!!
خوشبختانه همون دو تا سوال (15 و 16) رُ من اشتباه نوشتم..
اميدوارم تو هم يه جوري بهت نمره برسه..
آخي! چه پسر گلي..
همه ش به فکرِ تو ام..
آخي! نازي..
يادم باشه براي خودم اسفند دود کنم چشمم نزنن.
البته من اصلاً به اسفند اعتقاد ندارم.. مي دوني..؟
چشم زخم رُ قبل دارم، اما حداکثر کاري که بکنم
يا ماناچرنوتو ـه يا مانافيچو.
اگه قراره اثر کنه، اثر مي کنه..
ماناچرنوتو که بلدي..؟! اگه نه، کافيه يه کنسرتِ متاليکا
رُ ببيني تا بفهمي چي رُ مي گم..
اگه واقعاً نمي دوني، يادم بنداز وقتي ديدمت، بهت نشون بدم!
توضيح هاي اضافي هم باشه براي اون موقع..