..مرد چنين کرد، به گونه اي که در رويا ها اتفاق مي افتد،
قصدِ پرسش نداشت، بلکه مي خواست که
چيزي را نشان بدهد. مونيکا پاسخ مي دهم که
چون پسرش گم شده اندوهگين است.
بعد مردِ جوان از او خواست نگران نباشد
و به دور و برش بنگرد، آن گاه متوجه خواهد شد
هر جا که او هست، پسرش نيز هست.
سپس مونيکا به بالا نگريست
و ديد که من نيز در بالاي آن شاخه ايستاده ام.
اورل تو اين رويا را چنان بازگو مي کني که گويي قضيه
در ذهنِ تو وضوح بيشتري دارد:
"هرجا که تو هستي، او نيز هست." ..