یکشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۲

گوگولي در پنج بخش:

پرده ي اول
اول از همه از دستوراتي شروع مي کنم که هم ساده ست هم خيلي قابلِ فهم و در عين حال ضروري براي داشتنِ يک search کامل.. اين موارد در موردِ هر نوع جستجو (در هر سايتي) قابلِ اجراست:
1- هميشه ترتيب اولويت رُ برين..!! خيلي از سايت ها به صورتِ هوشمند با توجه به واژه هاي Search شده و خلاصه تجربه ي کاري شون(!) يه سري فاکتورها رُ هم در نظر مي گيرن (که Secret هست و همين باعث برتري فلان موتور جستجوگر نسبت به اون يکي ميشه!) مثلاً شما اگه واژه ي YAHOO رُ جستجو کنين و گزينه ي انتخاب شانسي (I am feeling lucky) رُ بزنين؛ حتماً ميره تو سايتِ اصلي ياهو!!!
2- از دستورات استفاده کنين. چند تا از عمومي ترين دستورها رُ که تو اکثر موتورهاي جستجو قابلِ اجراست، مي نويسم:
" ، اين علامت واژه ي مورد نظر رُ مشخص مي کنه. مثلاً اگه شما کلمه ي ملکوت رُ search کنين تمامي نتيجه هاي ملکوتي، ملکوتيان و غيره هم در نظر گرفته ميشه درحالي که به Search "ملکوت" فقط واژه ي ملکوت search ميشه..
+ يا and ، مثلاً وقتي دنبالِ وبلاگِ من مي گردين، مي تونين "ملکوت" + "اِدنا" رُ search کنين و اون وقت نتيجه عبارت خواهد بود از همه ي صفحه هايي که در آنِ واحد هر دو تا واژه رُ داشته باشن (دو تا واژه يا بيشتر، هيچ کدوم از اين دستورات محدوديتي نداره!)
or ، نتيجه ي "ملکوت" or "کوت" تمامي صفحاتي رُ شامل ميشه که حداقل يکي از واژه هاي فوق توش به کار رفته باشه
- ، علامتِ منها (همون جمع و ضرب و تفريق..) هم صفحه اي رُ پيدا مي کنه که توش "موردِ اول" باشه اما "موردِ دوم" نباشه.. نمونه ي خيلي خوب اين دستور وقتي بود که دنبالِ داستانِ واقعي کشتي تايتانيک مي گشتم اما چون همه جا فقط از فيلم جيمز کامرون نوشته بودن search کردم "titanic" + "story" - "leonardo di caprio" - "kate winslet" و تقريباً نتيجه ي دقيقي بهم داد..
دستورِ ديگه link هست که نشون مي ده فلان لينک کجاها اومده (يا کيا بهتون لينک دادن؟) کافيه تايپ کنين: link: www.malakoot.blogspot.com البته واسه ي اين کار سايت هاي بهتري هم هست مثلِ اين. لازمه اضافه کنم که شما به جاي آدرس سايت مي تونين آدرس ايميل رُ هم چک کنين (و خيلي موقع ها از طريق نوشته هاي ثبت شده در فريوم ها يا نظرسنجي ها کلي اطلاعات به دست ميارين!)

بيکاري کامپوتر شما با ارزش تر از آن است که تلف شود!
آيا دوست داريد کامپيوتر خود را هنگامي که از آن استفاده نمي کنيد در اختيار محاسبات علمي پيشرفته قرار دهيد؟
Google Compute يکي از امکانات Google Toolbar مي باشد که کامپيوتر شما را قادر مي سازد در هنگام بيکاري به حل مسائل علمي پيچيده کمک نمايد. وقتي که شما Google Compute را فعال مي کنيد کامپيوتر شما قسمت کوچکي از يک پروژه تحقيقاتي بزرگ را دريافت کرده و محاسباتي را روي آن انجام مي دهد و سپس نتايج حاصل از اين محاسبات و محاسبات انجام شده توسط هزاران کامپيوتر ديگر که کار مشابهي را انجام مي دهند در کنار هم قرار مي گيرد. اين فرآيند به «محاسبه توزيع شده» (Distributed Computing) شناخته مي شود.
به گفته سايت Google اين فرآيند بر روي فعاليت عادي کامپيوتر شما تاثيري نخواهد گذاشت. جهت کسب اطلاعات بيشتر در اين زمينه و دريافت آن سايت گوگل و نيز FAQ مربوط به اين زمينه را مطالعه کنيد.
سيستم مورد نياز جهت Google Compute عبارتست از يک کامپيوتر با سيستم عامل Microsoft Windows 95/98/ME/NT/2000/XP با ۶۴ مگابايت رم و اينترنت اکسپلورر ۵ به بالا. (ازجرفا)


گوگل خيانتکار ! آيا گوگل دوست هکر هاست ؟ (قسمت اول)
+ مقدمه

+ نظريه استفاده از گوگل در هک کردن وب سايتها

+ اختيارات در گوگل
- Specific file types: *.xls, *.doc, *.pdf *.ps *.ppt *.rtf
- Inurl
- Index of
- Site
- Intitle
- Link

+ سخن آخر
- اطلاعات بيشتر

+ مقدمه
ميليونها سايت توسط رباتهاي جستجوگر گوگل هر روز و هر روز مورد جستجو قرار مي گيرند تا کار را براي
شما که به دنبال اطلاعات هستيد اسان تر کنند . اما در پس پرده اتفاقات جالبي تري نيز براي کاربراني
هم که دوست دارند پا را فراتر از استفاده هاي معمولي يک سرويس بگذارند مي افتد . بسياري از سرويس هاي
داخلي و خارجي مورد پويش هاي گوکل قرار گرفته و مي گيرند اما آيا گوگل مي تواند با پويش هاي خود امنيت
سايتها و اطلاعات خصوصي ميليونها WebSite و سازمان را به خطر بي اندازد ؟

اين سوالي است که اين روزها بيشتر از هر زماني با بزرگ تر شدن گوگل و اضافه شدن سايتهاي جديد فکر
مسولين امنيتي را به خود مشغول کرده .

اگر مي خواهيد ببينيد که چگونه گوگل مي تواند به ميليونها صفحه وب خيانت کند همراه ما باشيد :
هميشه سايتها و منابع جستجوي اينگونه گسترده قادرند به نفوذگران کمک کنند تا قرباني خود را پيدا کنند
خود من نيز در سال پيش توانسته بودم با استفاده از همين امکانات به ا طلاعات جالبي دست پيدا
کنم شما مي توانيد به دنبال کلمات کليدي بگرديدو چيزهاي جالب پيدا کنيد حتي برنامه هاي FileSharing نيز به
شما اين چنين امکاناتي را مي دهند چون در بعضي موارد کاربراني پيدا مي شوند که تمامي ديسک سخت خود
را به راحتي در اشتراک گذاشته اند (به عنوان مثال کاربران برنامه هايي مانند KaZZa) .

در سال 2001 James Middleton از VNUnet’s در مقاله اي اشاره مي کند که چگونه گروهي از هکرهاي با
استفاده از درخواستهاي Search در گوگل موفق به پياده کردن اطلاعات حساسي از يک بانک معتبر شدند :

يک نمونه از اين کارها مربوط به شخصي ميشود که در يکي از گروهاي خبري ادعا کرده بود که توانسته
با استفاده از در خواست 'Index of / +banques +filetype:xls' از گوگل به اطلاعات مهمي به صورت فايلهاي
گسترده Excel دست پيدا کند و قادر است با روشهاي پيشرفته تر به کلمات عبور (Password) نيز دست پيدا کند .
(اطلاعات مربوط به حسابهاي بانکي بودند)

در مقاله اي ديگر که در سايت wired.com اماده به سخنان هکري به نام Adrian Lamo مي پردازد که چگونه
توانسته با استفاده از جستجوي کلمات "Select a database to view"در گوگل به صفحات مديريتي برنامه اي از
گروه FileMaker که کار اداره کردن بانکهاي اطلاعاتي را دارد دست پيدا کند .

او همچنين اشاره مي کند که :

" گوگل مي تواند کارايي بيشتري در مقابل بسياري از ابزراها و برنامه هاي نفوذگري داشته باشد و ادامه مي دهد
آژير خطر در مورد اينگونه حملات به صدا در آمده است "

آن چيزي که روشن است اين است که نفوذگران بي تجربه مي توانند با گذاشتن وقتي در حدود دو دقيقه يک
سايت را با استفاده از گوگل به راحتي Deface کنند ! اين مشکل در مورد سايتهاي ايراني نيز به شدت به چشم
مي خورد و ممکن است سايتهاي ايراني شاهد افزايش حملاتي باشند که اميد است با بالا بردن سطح امنيتي
فايلهاي تحت وب خود قدمي ديگر در راه افزايش امنيت بردارند .

* اين سري مقالات تجربيات شخصي من از اين روش و همچنين ترجمه قسمتهايي از چند مقاله است .

+ نظريه استفاده از گوگل در هک کردن
اگر شما کمي بيشتر با گوگل کار کرده باشيد مي دانيد روشهايي براي جستجوي دقيقتر نيز وجود دارد تگهاي داخلي
گوگل که به شما امکان اين را مي دهند جستجوي خود را متمرکز تر کنيد . به عنوان مثال تگهايي که به شما اجازه
مي دهند فقط دامنه خاصي از وب سايتها را مورد جستجو قرار دهيد (به عنوان مثال استفاده از تگ Site:) .
در ادامه بايد به اين نکته اشاره شود که بسياري از مدارک اطلاعاتي مانند اخبار ، کلمات عبور ، مشخصات شخصي
افراد ، .... مي توانند به صورت بانکهاي اطلاعاتي (مانند :xls ) با فايلهاي نوشتاري ساده (مانند : TXT و DOC)
ذخيره شده باشند و رباتهاي جستجوگر گوگل نيز آدرس هاي URL انها را که نفوذگران از آن بي خبر مي باشند را
با استفاده از Search پيدا کنند . نکته ديگر که قابل ذکر است استفاده از برنامه هاي اماده تحت وب براي برپايي
انجمن يا ديگر امکانات است اين برنامه ها داراي صفحات مديريتي هستند که در بيشتر آنها کلماتي هميشه وجود
دارند مثل نام شرکت توليدي يا نوشته اي خاص مانند : ASP Forum Modereator وجود چنين صفحاتي بدون در نظر
گرفتن مسائل امنيتي درخواست User و Password مي تواند به نفوذگران کمک کند تا با جستجو خود به آدرس اين
صفحات دست پيدا کنند . آن چيزي که من در اين چند روز در کار با Google متوجه شدم وجود صفحات امارهاي وب
سايت است فراموش نکنيد در امار وب سايتهاي بزرگ هميشه URL هايي پيدا مي شوند که ممکن است بسيار
خطر ساز باشند مانند URL يک صفحه پست Asp که به مديران امکان پست اخبار جديد بر روي سايت را مي دهد .

در چند شب اخير در حالي که درحال جستجوي کلماتي خاص بودم ناگهان به يکي از زير شاخهاي سايت NASA
رسيدم که مي توانستم امار ترافيک شبکه را به راحتي ببينم و به ادرس هاي جديدي نيز دسترسي پيدا کنم شما
هم مي توانيد به اينجا سري بزنيد .

در هر حال ان چيزي که به شما يا نفوذگران کمک مي کند تا به چيزهايي که نبايد اجازه دسترسي به آنها را داشته
باشيد دست پيدا کنيد تنها يک چيز است فکري خلاق و مشتاق اين نکته اي است که هکر ها را از کاربران معمولي
جدا ميکند.

+ اختيارات در گوگل

- Specific file types: *.xls, *.doc, *.pdf *.ps *.ppt *.rtf
گوگل به شما اجازه مي دهد همانطور که به دنبال بسياري از فايلهاي HTML و وب مي گرديد يک نوع فايل خاص را
جستجو کنيد به عنوان مثال مي توانيد به روش زير عمل کنيد :

Filetype:xls filetype:doc

البته گوگل به شما اجازه جستجوي فايلهايي مانند MDB و يا DB را به اين راحتي نميدهد اما شما مي توانيد به دنبال
فايلهايي از نوع Dat يا pwd و CFG باشيد و به نتايج جالبي نيز دست پيدا خواهيد کرد .

- Inurl
يکي ديگر از اين اختيارات اين است که شما مي توانيد به دنبال کلماتي خاص در يک URL بگرديد همين يه شما کمک
ميکند تا به Folder هاي مورد نظر دست پيدا کنيد اين دستور مي تواند با “index of” نيز ترکيب شود .

به عنوا مثال استفاده از دستور inurl:admin به شما تمامي ادرسهايي را نشان مي دهد که در URL انها از کلمه
Admin استفاده شده است.

- Index of
شما مي توانيد با استفاده از اين درخواست به Directory (شاخه هاي) باز يک Web Server دست پيدا کنيد و از
فايلهاي درون آن ليست بگيريد . به عنوا مثال :
index of admin يا index.of.admin
به شما تمام پوشه هاي باز ي را نشان مي دهد که مربوط به شاخه Admin مي باشند . البته اين Option توسط
سازندگان گوگل به وجود نيامده است اما در حال حاظر مي توان از آن به عنوان يک ابزار استفاده کرد .

- Site
با استفاده از Site مي توانيد تنها يم سايت خاص يا قسمت خاصي از دامنه ها را (Domain) مورد بررسي قرار رهيد
به عنوان مثال :

site:edu ---------> بررسي تمام وب سايتها که دامنه آنها به edu ختم مي شوند (سايتهاي دانشگاهي)

Site:www.aud.com --------> تنها بررسي سايت دانشگاه AUD

- Intitle
Intitle به شما اجازه مي دهد که در موضوع صفحات به جستجو بپردازيد بيشتر صفحات مديريتي ممکن است داراي
موضوعاتي مانند مدير و مديريتي باشند (moderator و Admin ) .

- Link
Link گزينه ديگر است که به شما امکان اين را مي دهد که ببينيد چه سايتهايي به يک سايت خاص لينک داده اند .
اين گزينه هم مي تواند خطرناک باشد و شما بتوانيد سايتهاي مديريت Domain ان سايت را پيدا کنيد . در بيشتر
موارد اين صفحات مديريتي لينکي هم به خانه دارند که همان ادرس سايت اصلي مي باشد .

+ سخن آخر
در اين مقاله تنها به قسمتهايي از کارکرد گوگل و استفاده از آن براي حملات اشاره شد . در مقالات بعد سعي ميشود
تا در صورت امکان به بررسي مثالهايي از مشکلات امنيتي در سايتهاي ايراني با ترکيب همين فرمان ها اشاره کنيم و
همچنين چگونگي افزايش امنيت با چند راه حل ساده براي مديران وب سايتها .

نويسنده : Black_Hat
تاريخ:4:08 PM 6/19/2003

- اطلاعات بيشتر

1. Google not 'hackers' best friend',James Middleton, VNUnet.com, 2001
http://www.vnunet.com/News/1127162

2. Google: Net Hacker Tool du Jour, Christopher Null, wired.com, 2003
http://www.wired.com/news/infostructure/0,1377,57897,00.html

Google: A Hacker's Best Friend 2003 .3
http://neworder.box.sk/newsread.php?newsid=8203



پايان قسمت اول(ازblack hat)

امکاناتِ ديگر گوگل:
قدرتمندترين موتور جستجوي اينترنت اعلام نمود كه يك ماشين حساب رياضي را به امكانات سرويس جستجوي خود افزوده است كه به كاربران اين امكان را مي دهد تا مسائل رياضي خود رامستقيماً در قسمت جستجوي گوگل وارد نمايند و سريعاً جواب آن را از گوگل بگيرند. ماشين حساب گوگل طوري طراحي شده است كه علاوه بر اعداد، كلمات را نيز تشخيص مي دهد در نتيجه كاربر مي تواند به جاي نوشتن۸+7-4 عبارات ٍٍEight plus seven minus four يا ۸ plus7minus4 را وارد كادر جستجوي گوگل نمايد و در هر ۳ حالت جواب ۱۱ را بگيرد.
كاربر مي تواند عبارت رياضي خود را در كادر جستجوي گوگل در سايت اين موتور جستجو وارد كند و يا چنانچه از نوار ابزار گوگل استفاده مي كند آن را مستقيماً در مرورگر خود بنويسد و اگر از مرورگري استفاده مي كند كه نظير Mozilla يا Safari اپل موتور جستجوي داخل آن بر پايه گوگل مي باشد مسئله رياضي خود را در همان مرورگر از گوگل بپرسد.
پس از جستجوي جواب مسئله طرح شده، گوگل علاوه بر نمايش جواب مسئله اقدام به ارائه لينكي مي كند كه چنانچه كاربر قصد جستجو را داشته و هدفش طرح سؤال رياضي نبوده باشد بتواند از طريق آ ن جوا ب هاي جستجوي خود را بگيرد.
ماشين حساب گوگل علاوه بر انجام عمليات رياضي به مكالمات كاربر نيز پاسخ مي دهد. شايد يك آشپز بخواهد بداند كه يك چهارم فنجان چند قاشق چاي خوري است كه با وارد كردن عبارت Quarter cup in teaspoons جواب مي گيرد كه ۱ quarter US cup=12 US teaspoons يا هر يك چهارم فنجان در آمريكا برابر۱۲ قاشق چاي خوري آمريكايي است!
چنانچه نياز باشد تبديل واحدي صورت گيرد مثلاً يك مهندس بخواهد بداند ۱۵ ميليمتر چند اينچ است كافي است مسئله خود را براي گوگل چنين بازگو كند ۱۵mm in inches كه جواب مي گيرد:.15 millimeters = 0.59055 inches
ماشين حساب گوگل پا را از اين فراتر گذاشته و از رياضيات بيرون مي رود و برخي مسائل فيزيك را نيز پاسخ مي دهد و ثابت هاي فيزيكي چون جرم زمين (Mass of earth) شتاب جاذبه (G) و يا سرعت نور (Speed of light) را نيز مي شناسد.
به عنوان نمونه چنانچه كاربر بخواهد سرعت نور را بر مبناي واحد ميليمتر در ثانيه بداند با جستجوي عبارت Speed of light in mm/s پاسخ خود را كه حدود ۳۰۰ ميليارد است را دريافت مي كند(از بازار رضا و همشهري)


پ.ن. من اين مطلب رُ واسه معرفي سايتِ گوگل مي خواستم بنويسم که ديدم خيلي هاش نوشته شده هست و کپي کردم. مي مونه چند تا نکته ي ديگه که مختصر مي گم:
معرفي کردنِ وبلاگ يا سايت تون به گوگل (البته خودش مي گه تضمين نمي کنه به ليست اضافه شين، اما دير يا زود اضافه مي شين!)
toolbar فارسي گوگل؛ شايد همه تون toolbar مالِ yahoo search رُ حداقل يک بار ديده باشين.. اين هم مشابه همونه اما فارسي!
امکانِ ديگه؛ سرويس search فارسي بود (اگه اشتباه نکنم؛ گوگل اولين سايتي بود که اينو عرضه کرد). يعني بعد از اون ويژه برنامه ي شبکه ي 4 (فکر کنم 3 سال پيش.. نوروز 80.. دقيقاً يادم نيست؛ يکي از رئيسانِ(؟) گوگل يه فردِ ايرونيه، نوروز 80 (؟) مياد ايران و خلاصه کلي حرف و حديث.. ثمره ش هم مي شه يک مصاحبه واسه شبکه ي 4 و روزنامه ها + امکانِ جستجوي فارسي و ساپورتِ encoding و toolbar فارسي و غيره..
جالب تر از همه اين بود که امروز شنيدم يکي به جاي /googel/ مي گفت /googleh/ !! کلي خنديدم :))
گفتني ها کم نيست، من و تو کم گفتيم
مثلِ هذيانِ دمِ مرگ از آغاز چُنين درهم و برهم گفتيم
ديدني ها کم نيست، من و تو کم ديديم
بي سبب از پاييز جاي ميلادِ اقاقي ها را پرسيديم
چيدني ها کم نيست، من و تو کم چيديم
وقتِ گل دادنِ عشق روي دارِ قالي بي سبب حتا پرتاب گلِ سرخي را ترسيديم
خواندني ها کم نيست، من و تو کم خوانديم
من و تو ساده ترين شکلِ سرودن را در معبر باد، با دهاني بسته وامانديم..

مي دونم اين جا رُ نمي خوني. مي دونم نبايد بدونِ اجازه نتيجه ت رُ چک مي کردم.. اما خوشحالم که هموني که مي خواستي قبول شدي! يادته مي گفتي فقط دانشگاه آزاد؟! مي گفتي سراسري رُ دوست نداري. دوست داري آزاد قبول شي.. اميدوارم هميشه موفق باشي :) فقط يادت باشه رشته اي رُ قراره بخوني که من دوست داشتم بخونم؛ اما چون تراز بالايي داشت ريسک نکردم و انتخاب نکردم! ..مبارک ت باشه :x
آزاد
انتخاب اول و سومم قبول شدم..
مرسي از دختر خاله ؛)
هانري ماتيس نقاش از جواني عادت داشت هر هفته براي ديدن رنوار بزرگ به آتليه ش برود. وقتي رنوار دچار بيماري ورم مفاصل شد؛ ماتيس هر روز به ديدنش مي رفت و برايش غذا و مداد و رنگ مي برد. اما هميشه مي کوشيد به استاد بباوراند که زياد کار مي کند! و بايد کمي هم استراحت کند.. يک روز متوجه شد که رنوار با هر حرکت قلم مو؛ ناله مي کند. ماتيس نتوانست تحمل کند و گفت: استاد بزرگ! آثار شما همين طوري هم زيبا و بسيار مهم اند. چرا اين طور خودتان را شکنجه مي دهيد؟ رنوار پاسخ داد: ساده است. زيبايي مي ماند؛ درد گذراست..(قلم مو)

××××××××


آنلاين هستم. آنلاين ميشي.. مُرددم.. وقتي نمي خواي؛ من چه کار کنم.. شايد بهتر باشه «ما را به خير و شما را به سلامت..» فقط فراموش نکن؛ تو نخواستي.. تو نذاشتي.. فقط همين.

شنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۲

نمي دونم تا به حال پوسته ي ياهو مسنجرتون رُ عوض کردين يا نه؟ اصولاً عوض کردنِ پوسته ي نرم افزار يه ترفند براي جذابيت بيشتر برنامه بود که اگه اشتباه نکنم، برنامه ي winamp اولين برنامه بود که اين سرويس رُ ارائه مي کرد.. ياهو خودش يا سري skin داره که از سايتش مي تونين دانلود کنين؛
وقتي رو ياهو مسنجر هستين ctrl + P رُ بزنين يا از log in برين تو قسمتِ preferences. بعد واردِ قسمتِ Appearance بشين و more (يا يه همچين چيزي هست).
اما به جز اينا عارف و neverhack2 تو سايت شون (همون که 20 بار اسم و آدرس ش عوض شد!!)؛ تو اين قسمت حدوداً 50 تا skin که عموماً مالِ خواننده ها هست گذاشتن.
فقط اين توضيح که در کل واسه دانلود کردنِ فايل از هاست هايي مثلِ web1000 نبايد از نرم افزارهاي دانلود (dap , gozilla و غيره) استفاده کرد. پس دو تا راه دارين؛
واسه دانلود کردنِ فايل رو لينک، راست کليک کنين و save target as رُ انتخاب کنين. يا واسه اين که نرم افزارِ دانلودتون خود به خود فعال نشه؛ از optionش پسوندهاي قابلِ ساپورت (مثلاً نوشته exe , zip و غيره) رُ غير فعال کنين و بعد رو لينک کليک کنين :)


Y! Skins

کابوس، کابوس، کابوس..
امروز 15 ساعت خوابيدم يا بهتره بگم نخوابيدم..

جمعه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۲

اي مردمان بگوييد، آرام جانِ من کو؟
راحت فزاي هر کس، محنت رسانِ من کو؟
من مهربان ندارم؛ نامهربانِ من کو؟
من مهربان ندارم؛ نامهربانِ من کو..

کامپيوتر رُ روشن مي کني، check mail مي کني.. پسورد.. ؛ NOT new msg.. يکي دو تا فحش زير لب به کامپيوتر مي دي و مثلِ همه ي اين 4 روز گذشته؛ بدونِ shotdown کامپيوتر رُ خاموش مي کني..
همه ي پولي که داريم فقط واسه 3 چيز مصرف مي شه؛
اشتراک اينترنت
تاکسي و هديه
اينو قبلاً هم گفته بودم فکر کنم..
پ.ن. چند روز غيبت، تنها دليلش مشکل کامپيوتر بود!
پ.پ.ن. کلي سوغاتي گيرم اومد امروز :)
امروز خيلي خسته شدم اما روز خوبي بود.. صبح ساعتِ 7:30 از خوه رفتم بيرون و دنبالِ يه دوست (پارتي) واسه کارِ معافي.. يا آدم خيلي خوب، صحيح نيست اسم ببرم اما واقعاً ازش ممنونم (بوس!) خلاصه اون و همکارهاش کارم رُ راه انداختن، جوري که آخرش همون آدم بده برگشت بهم گفت حداقل 3 هفته بايد مي دويدي دنبالش..
خُب من امروز همه ش با اينا بودم. يا پشتِ موتورِ يکي از همين دوستان (اون هم با لباس نظامي) يا با ماشين.. فکر نکنم اون آقا بده تو خواب هم مي ديد که مجبور بشه اين جوري واسه من کاري رُ انجام بده..!!

سه‌شنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۲

يه چيز خيلي باحال که بارِ اولي بود مي ديدم: مانتوي آستين کوتاه.. حالا يا من تو باغ نيستم يا واقعاً نديدم تا به حال. خيلي مانتوي قشنگي بود و به دختره هم ميومد.. چيه؟ چرا اين جوري نگاه مي کني؟ خُب باشه اگه ديدم واسه ت مي خرم..
پ.ن. هيچ ايده اي تو ذهنم ندارم.. از ديروز تا حالا 340 تا تمپليت ديدم ولي هر کدوم يه مشکلي داشت؛ شما هم اگه دنبالِ template واسه سايت يا وبلاگ تون مي گردين از اين سايت استفاده کنين. حدوداً 650 تا تمپليتِ مجاني! و البته قسمت هاي خوب ديگه اي هم داره مثلِ tutorialها ش و يا قسمتِ generatorsش..
راستي دو تا مطلب هست که چند ماهه مي خوام بنويسم؛ يکي در موردِ «هک» و دومي در موردِ «گوگل» که به زودي مي نويسم ش ؛)
من برگشتم.. خيلي خسته البته !!
فکر مي کنم اِنقدر بدترين چيزهايي که ممکن بود واسه م پيش اومد که الآن کاملاً وارد شدم! اگه کسي تو گرفتنِ معافي کفالت سوالي داشت بهم mail بزنه..
خُب و اما سفرنامه؛
شنبه صبح: رسيدم تهران! رفتم خونه ي "اولين شاهد" و با مدرک هاي لازم رفتيم کلانتري محله.. البته سند خونه فراموش شده بود که باعث شد برگرديم، حدود 10:30 رسيديم، کسي که بايد کارهاي منو امضا مي کرد گفت من بايد برم دادگاه، اين مدارک رُ بذار اين جا و برو خونه ي "شاهد اول" ؛ بچه ي خوبي باش و فردا بهت زنگ مي زنم هر وقت آماده بشه (پيرمرد خوبي بود!) ..گفتم نمي تونم من مسافرم از شيراز اومدم فقط واسه همين يه امضاي شما، اگه ممکنه امضا کنين (و خلاصه پاچه خواري!) اون هم گفت شيرازي ها آدماي خوبي هستن، نمي خوام بعداً بري بگي اومدم تهران گير يه ترک افتادم.. خلاصه با اين که لباس ش رُ هم درآورده بود (اشتباه نشه! لباس شخصي داشت!!) خلاصه مهر و امضا کرد و تموم شد. اصلاً هيچي رُ هم چک نکرد (چه مردِ گلي)
شنبه عصر: با حاج آقا رفتيم کافي شاپ Mint ؛ آب + عکس ها + پول ها !!!!!
يکشنبه صبح: با "دومين و سومين شاهد" رفتيم کلانتري محله..حدوداً 2 ساعت معطل شديم (تازه با کلي پاچه خواري و با کلي تقلب؛ جا به جا کردنِ نوبتِ فرم واسه کامپيوتر) بعد از همه ي اينا هم لطف فرمودن گفتن پس فردا بياين نتيجه رُ بگيرين! گفتم نمي شه من مسافرم و غيره.. گفت باشه، استشهاد محلي نمي خواد خودم يه چيزي مي نويسم بره، فردا ظهر بيا بگيرش..
يکشنبه عصر: بيرون (پارک، کتاب فروشي، کافي نت..)
دوشنبه صبح: کلانتري. مثلاً همه کارها تموم شده و خداحافظي و تشکر.. برگه رُ مي ذارم تو پوشه و بر مي گرديم.. وسطاي راه چک مي کنم ببينم شناسنامه م سرِ جاش هست؟ مي بينم رو برگه نوشته «فقط امضاي شاهدِ رديفِ سوم موردِ تأييد مي باشد» خلاصه کلي عصباني برگشتيم کلانتري؛ جناب فلاني اين چيه نوشتين؟ مگه نمي بينين؟ رديفِ سوم هم مالِ حوزه ي شماست.. (نگاهِ عاقل اندر سفيه مي کنه!) جناب فلاني، من هموني هستم که ديروز با دو نفر اومدم؟! (يادت اومد؟!) قرار شد هر کاري داشتين در خدمت باشيم.. يادتونه؟ (احمق پس کي آدرس گرفت بياد تلافي کنه؟) بعد از کلي مي گه به فلاني بگه رديفِ سوم رُ هم تأييد کنه..

نتيجه گيري:
# خاک تو سرتون واقعاً، من 6 بار اون کلانتري رُ رفتم؛ فقط يک بار چون اگه آقاهه دولا مي شد مي تونست دختره ي تو خيابون رُ ديد بزنه، بازديد بدني هم شديم.. اون هم چه کنترلي؛ آقاهه سرش 5 متر اونورتر؛ انگار گجت..
# همون طور که گفته بودم همه چيز به نظر کلانتري بستگي داره و در اين مورد هيچ کس قانون رُ رعايت نمي کنه. مثلاً فرمِ تعهد کم داشتن، داد گفت از اين فرم 3 تا کپي مي گيرين.. بعد که کپي گرفتيم گذاشت تو ميزش!!!!! به نفر بعدي هم که واسه کفالت اومده بود اصلاً از اون فرما نداد! گفتم مگه نمي خواد؟ گفت نه!
# حداقل از 4 تا کلانتري اينو پرسيدم (3 تا شيراز و يکي تهران) همه گفتن که شهادتِ زن اصلاً معني نداره و حتماً بايد مرد باشه.. اما چون بعضي از کلانتري ها سليقه شون فرق مي کنه؛ نفر بعدي من که يه پسر جوون (هم سن خودم) با يه دختر خوشگل (هم سن خودم) بود و گفت دختر خاله م رُ آوردم واسه شهادت، آقاهه گفت باشه.. گفتم مگه نه اين که شهادتِ زن مدرک محسوب نمي شه؟ گفت يه شاهدِ زن (اون دختره) اشکالي نداره
# يه سوتي باحال دادم! آخرش بايد مي برديم طبقه ي دوم مهر و رئيس امضا.. رفتيم طبقه ي دوم؛ هيچ کس (اطلاعاتي چيزي) نبود! بالاي هر اتاق يه چيزي نوشته بود: حفاظت اطلاعات، تجسس، دايره ي فلان.. ما هم مسير مستقيم رُ رفتيم (فکر کنم دايره ي قضايي) تا وارد شديم يه آقاهه گفت بشينين. گفتم ما بايد بيايم اين جا؟ گفت بشينين.. من هم عصباني مثلاً مي خواستم مؤدب باشم، گفتم؛ فقط بگين واسه مهر ما بايد اين جا تشريف بياريم؟! عليرضا کنارم بود، گفت گند زدي!

ولي خُب با همه ي اينا کارِ من تموم شد.. اما واقعاً يه مشت آدم عقده اي بي شعور بيشتر نيستن، بگذريم!

امروز صبح رسيدم شيراز که رفتم حمام و بعد کلانتري؛ آقاهه گفت مُهرم گم شده! فردا با 3 تا شاهدِ ديگه بيا، من هم مهرم رُ پيدا مي کنم و کارت رُ راه مي ندازم.. اين جوري که شنيدم حدوداً 3 ماه طول مي کشه تا معافي بدن.. تازه دادگاه و استشهاد محلي و معرفي مونده!

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

امروز به مامان مي گم فلاني رُ ديدم.. بعد از کلي نشوني (آخه اسمش رُ نمي دونستم!) مي پرسه تو دختر اونا رُ کجا ديدي؟ مي گم 2 سال پيش که عکسش رُ ديدم همين شکلي بود؛ اون هم بيني ش رُ عمل کرده بود و چسب هاش نشونه ي خوبي بود..!!
راستي اين خانوم منشي شرکتِ call with me شديداً گير داده به من! هم بار زنگ مي زنم 20 دقيقه باهام صحبت مي کنه، ديگه داره متقاعد مي شم برم عضو شم.. نمي دونم چي کار کنم!
راستي CDي زيرنويس (ترجمه شده) ي فيلمِ 8 mile (زندگي امينم با بازي خودش) رُ نگيرين! حدوداً 60%ش سانسور کردن.. خيلي CD مزخرفي بود، البته حدس مي زدم چون اصلاً نصفِ هر CD پر شده بود..
تو اين چند روزه شديداً کمبودِ آهنگ پيدا کردم.. البته به جز موسيقي جادويي فيلم hours (البته هنوز خودم اين CDَ رُ نديدم، نمي دونم چه قدرش رُ سانسور کردن..) اون روز که اينو تو تالار خوارزمي نمايش دادن، مي تونم بگم فقط آهنگ ش رُ فهميدم (آخه مگه چه قدر زبانِ من خوبه؟) اما بعد که در موردش کلي خوندم، خيلي بيشتر خوشم امود ازش.. يه فيلم خيلي کامل؛ از هر نظر ؛)
پ.ن. خيلي خسته هستم، تازه بايد برم 4 ساعت سيب بشم (يا همون سنگ! مدلِ نقاشي منظورمه) واسه فردا هم با بچه ها قرار گذاشتم که بيان واسه م شهادت بدن..

پنجشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۲

ببخشيد من وقتي پستِ قبلي رُ مي نوشتم يه کم عصباني و خسته بودم خلاصه اينجوريا !!
موضوع اينه که واسه اين کار بايد 3 نفر شهادت بدن، اما طريقه ي شهادت و مدارکي که لازمه و خلاصه همه چيز به کلانتري محل بستگي داره.. مثلاً يکي از دوستام 3 نفر شاهدش، همسايه هاشون بودن و سند خونه و کپي فيش آب و برق و گازِ و کپي شناسنامه و دو قطعه عکسِ همه رُ خواسته بودن. يکي ديگه از دوستام حتا شاهدهاش رُ از دوستاي مدرسه ش انتخاب کرده بود و فقط ازشون عکس خواسته بودن.. يا حتا کلانتري 13 شيراز هم گفت فرقي نمي کنه کي باشه؛ دوست فاميل همسايه؛ فقط بالاي 18 سال و مرد (اصلاً شهادتِ زن رُ قبول ندارن.. صبح به آقاهه گفتم اگه زن باشه قبوله؟ گفت واسه چي؟ گفتم همين شهادت ديگه.. کج نگام کرد گفت نه (اِنگار دارم مسخره ش مي کنم)) خلاصه همه چيز به خودِ کلانتري بستگي داره؛ اما کلانتري که حوزه ي ما هست گفت حتماً بايد از ذکر فاميل باشه.. گفتم ما تو شيراز هيچ فاميلي نداريم! گفت اشکال نداره، برو هر جا دارين (تهران مثلاً) بده کلانتري اون جا و فرم رُ بيار اين جا.. خلاصه اين که مجبور شدم برم تهران. فردا عصر حرکتم ـه.. به طور کلي اصولاً حضورِ من اونجا لازم نيست ولي باز هم به خودِ کلانتري مربوط مي شه شايد بگه بايد من هم باشم.
با اين که از اسفندِ 81 حکم شده که کفالتِ حينِ تحصيل هم مي دن اما ترجيح مي دم عقب نندازم ش..
خلاصه اين هم از اين!

به من گفت بيا
به من گفت بمان
بمن گفت بخند
به من گفت بمير
آمدم
ماندم
خنديدم
مُردم. (ناظم حکمت)

توضيحات اضافه شد:
و دو تا مطلب جالب:
نرم افزاري که بهش mail يا هر مطلبي رُ مي دين و اون بهتون مي گه نويسنده ي اون مطلب دختر بوده يا پسر..!! (رايگان) البته متن بايد انگليسي باشه :)
شما حتا مي تونين آناليز مطلب تون رُ هم ببينين تا بدونين طريقه ي امتيازبندي ش چه شکليه!
و دومي وبلاگ نويسي به صورتِ off line !!! (براي blogger و باقي..)
همون طور که مي دونين الآن بلاگ اسکاي اين سرويس رُ واسه خودش داره، حالا يه سايت هم اومده و اين سرويس رُ به بلاگرها مي ده!! اسم سايت هست Bloggar.com (به جاي e بايد a بذارين! اشتباه نشه..!!) البته اين يه سايت تقريباً سابقه دار هست در اين مورد اما به تازگي نسخه ي آلفاي يونيکدي ش فارسي رُ هم ساپورت مي کنه:
خودِ سايت: BLOGGAR و اين هم لينکِ دانلودِ برنامه :)

اين هم آخرين وبگردي امشب من: راهنماي blogrolling + نرم افزار ORC قارسي براي تشخيص کاراکترهاي فارسي از روي تصوير عکس + سايتِ شخصي بيل گيتس (از وبلاگِ pmm)

احساس دهقان فداکاری رو دارم که قطار از روش رد شده (وبلاگِ مينيمال! لينک از جارچي)
برگردم temp ملکوت رُ درست مي کنم، اوکي؟
تا افق پله به پله
شب به آرامي گام بر مي داشت
در کنار پله ها
فانوس روشن بود
بادبادک هاي بازيگوش، دم تکان دادند
بادبادک رفت بالا
قرقره از غصه لاغر شد
بادبادک جان؛ چه مي بيني از آن بالا؟
در ميانِ جاده ها آيا غباري هست؟
بر فرازِ تپه سنگ آيا نشان از اسب تک سواري هست..؟
بادبادک جان، ببين آيا بهاري هست؟
بادبادک جان، ببين آيا جاي پايي سبز خواهد شد؟
بادبادک جان ببين آيا پيکِ اميد روي دوشش کوله باري هست..؟!

امروز رفتم کلانتري واسه شهادت.. خلاصه اين که اون رئيسِ کثافت ش رضايت نداد. تا مجبور بشم برم تهران. فردا شب راه مي افتم و برگشتن م وقتي هست که کارم تموم شه. احتمالاً 5م شيراز هستم و دوباره 15م بايد بيام تهران واسه کارهاي سازمان سنجش..
حسابي کلافه شدم.
ديشب نخوابيدم. صبح ساعتِ 6 رفتيم کوه.. بعد هم نيومده رفتم کلانتري که مثلاً کارم راه بيوفته، که نشد! حالا بازم اون مسئولِ رسيدگي ش آدم خوبي بود و توضيح داد.. و البته واسه کارِ من گفت: من مشکلي ندارم. به شرطي که رئيس موافقت کنه. رفتم رئيس کلانتري؛ اِنقدر بي شعور بود که حتا سرش رُ بلند نکرد نگام کنه، مثلِ بز گفت نه، و با دست اشاره کرد برم اتاق بغلي..
برن گم شن، يه مشت آشغال که فکر مي کنن خيلي آدمن.. کنارِ لب ش هم افتاده بود؛ احتمالاً خمپاره خورده بوده! ..به درَک؛ خلاصه دوندگي من بيشتر شد. وقتي معافي رُ گرفتم مي رم مي زنم تو دهنِ اون رئيسِ کلانتري..
درسته اصلاً حوصله ي مسافرت رُ ندارم. ولي بي خيال، مي ارزه به گرفتنِ معافي. lol به قولِ «فرشِ باد» شما يه مشکل دارين. من هزار تا مشکل !! :)
دعا کنين ديگه تهران مشکلي پيش نياد..

چهارشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۲

دو تا مطلب آموزشي! اولي رُ واسه با عرض پوزش، واسه بعضي ها مي گم که رفتن تو پرشين بلاگ ثبتِ نام کردن و دومي رُ واسه کچل جانِ خودم! (فقط واسه تلافي و نشونه ي دوستي و البته يادگاري، اوکي؟)

چگونه پيامهاي ديگران را پاک کنيم؟
اگر خود شما وبلاگ داشته باشيد مي دانيد که براي پاک کردن پيامهاي خودتان چه کار بايد بکنيد. مي رين تو مديريت يادداشت ها و مي رين تو قسمتِ پيام ها و پاکشون ميکنين!!
اما اگه مي خواين کامنت هاي وبلاگِ ديگه اي رُ پاک کنين!! ؛ قبل از پاک کنيد کمي موس را روي سطل آشغال نگه داريد و آدرس را بخوانيد. يک سري دستور در آدرس ميبينيد .comments.asp نام فايلي است که در آن دستورات اجرا ميشوند.اين فايل در هر وبلاگي يکسان است.
قسمت دوم از آدرس نوع کار دستور را مشخص ميکند که در اينجا delete است.قسمت سوم اسم آن دسته از پيامهايي است که براي يک مطلب گذاشته شده اند و به راحتي به وسيله راست کليک کردن بر روي صفحه پيامها در وبلاگ و خوندن آدرسش به دست مي آيد.
قسمت چهارم قسمت اصلي کار است.يک شماره است که به آن پيام داده ميشود و تنها راه به دست آوردن آن حدس زدنش است.
حالا آدرس کامل را در بروزر خود وارد کنيد و قسمت آخر را آنقدر تغيير دهيد تا پيام موفقيت آميز را دريافت کنيد.( فکر نکنم بيشتر از نيم ساعت طول بکشد!)

و دوم هم؛ جدولِ بوقياتِ کامپيوتري
حتماً مي دونين که خيلي موقع ها کامپيوتر بوق مي زنه! يا به بيانِ ديگه، کامپيوتر اگه نتونه حرف ش رُ با سيستم عامل بزنه، تنها راهِ باقي مونده اينه که از خودش صدايي رُ در بياره (مثلِ نوزادها) و اين دقيقاً همين کار رُ مي کنه!
و اما يه توضيح قبلش: وقتي کاميوتر رُ روشن مي کنين عملياتِ boot-up (يا به طور خلاصه بوت شدن) شروع مي شه که وظيفه ش اينه قسمت هاي کلي سخت افزاري رُ تست کنه (مثلاً بدونه key board سر جاش هست يا نه؟) تا بعد به هر قسمت فرمانِ لود شدن بده تا کامپيوتر بالا بياد. اما همون طور که گفتم قبل از load شدن عملياتِ POST که مخففِ Power OnSelf Test هست انجام مي شه و همه ي قطعاتِ سخت افزاري به طور نسبي و کلي چک مي شه. اگه همه چيز رديف باشه، يه بوقِ کوچيک# مي زنه و کامپيوتر بالا مياد! اما اگه مشکلي باشه بوق هاي مختلفي به صدا مياد که اگه بتونه سيستم رو لود مي کنه اما اکثراً error اجازه نمي ده و اِنقدر بوق تکرار مي شه تا کامپيوتر رُ خاموش يا reset کنين. دط پايين جدولِ بوق هاي کامپيوتر رُ مي نويسم:
قبلش اينو توضيح بدک که بوقِ کوتاه رُ با # و بوقِ بلند رُ با @ نشون مي دم. ديگه اين که طرزِ بوقي که ذکر مي شه، هِي قطع مي شه و تکرار مي شه..
پس ترتيب نوشتن اين جوريه:
بوق / قطعه اي که مشکل داره / توضيح
@ - power يا منبع تغذيه - يا واقعاً پاور مشکل داره يا فيشي، چيزي وصل نيست..
@ (و مکان نما هم رو صفحه هست) - power
@ (و صفحه ي اعلان Dos هم هست) - speaker يا بلندگو!
# (و صفحه ي اعلان Dos) : يعني همه چيز درسته و بعد بايد ويندوز load بشه.. اين بوق رُ هر دفعه وقتي کامپيوتر رُ روشن مي کنين بايد بشنوين و اگه نشنوين pc تون خرابه!
# (صفحه اي شبيه Basic) - ديسک (بستگي داره load رو چي باشه؛ هارد يا فلاپي يا..)
# @ (و همين ترتيب تکرار بشه) - مانيتور (يا خودش يا سيم اتصالش!)
# # - مانيتور
# # (و error code هم بده) - قطعه هاي غير اصلي؛ باقي قطعات. و معمولاً Ram (يا سوخته يا نيم سوز شده!! يا شُله)
# @ (با هر صفحه اي، اهميت نداره مانيتور چي نشون مي ده) - اشکال از mother board (يا همون main board يا بُردِ اصلي) هست
# # @ (با هر صفحه اي) - مانيتور
# # # @ (با هر صفحه اي) مانيتور
بوقِ پيوسته (بدونِ قطع شدن) : Power يا منبع تغذيه
چندين بوقِ کوتاه (کوتاه تر از #) (همراه با کدِ خطا يا error code شماره ي 305) - صفحه ي کليد يا key board (احتمال داره چيزي رو کليدهاش باشه يه تو پورت ش مشکل باشه يا خودِ کيبورد)
چندين بوقِ کوتاه (با هر صفحه اي) - power

سه‌شنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۲

امروز رفتم کتاب فروشي؛ 3 تا ترجمه از هري پاتر و محفل ققنوس (البته اونا نوشتن فرمانِ ققنوس) رُ داشتن! يکي ش هم ترجمه ي خانم ويدا اسلاميه (که به نظر من قشنگ ترين ترجمه رُ دارن) نگاه کردم ديدم 38 فصله ! البته با همه ي اينا ترجيح مي دم از ترجمه ي خوب آقاي بهلول استفاده کنم، هم خوندنش راحت تره و هم مجانيه!
در ضمن اين e.mail رُ هم امروز آقاي بهلول براي اعضاي گروهِ بُعد هفتم فرستادن:

Dear friends and haftom club members,
As you know, we have experienced some difficulties in our website, www.haftom.org. As the technical manager of the site, I appologize you and bring this point to your attention that all the problems we have had in the last two weeks are created by the company who has hosted our website.
Unfortunately, they are denying all their problems which is an absolutley non professional behaviour. Because of this behaviour, we have decided to change our hosting as soon as possible, and the problems you are having with accessing the site is because of the transfer process.
I hope this will not affect our future collaborations.
By the way, The ninth chapter of Harry Potter and The Order Of The Phoenix is ready to download. You can download it via this link
Best regards,
—Vahid Bohlul


کنکور..
يادِ اون روز افتادم که شب تو خوارزمي موندم.. از عصر رفتم و مثلاً درس مي خوندم؛ شب هم بيدار و خواب بودم ؛) صبح ساعتِ 6 بود که اومدم خونه.. نمي تونين تصور کنين طلوع آفتاب تو يه روز زمستوني از پنجره ي سالن مطالعه ي خوارزمي ((مهندسي سه) طبقه 2) چه قدر قشنگه.. به جز من يه چند نفر تو مرکز کامپيوتر kcc بودن، يه نفر هم اون پايين (تو لابي!) رو صندلي ها خوابيده بود.. خيلي اون روز طلوع آفتاب قشنگ بود :)

يادِ اون شبي افتادم که داشتيم از kcc (خوارزمي) ميومديم بيرون (مثلاً مي خواستيم بريم خونه) که يکي از بچه ها اون روز گيتار خريده بود، شب (با اون منظره ي قشنگِ خوارزمي! و نور چراغ هاش و حياطِ خيس و بوي چمن..) رو چمنا نشستيم، يکي از بچه ها (بدونِ پيک!!!) گيتار مي زد و مي خونديم.. همون شبي که شاهين اومده بودن دنبال ش نديده بودن ش و نگران شده بودن ، همون شبي که تو آسمون يه شهاب سنگ ديديم و خلاصه کلي خنديديم..

اين يک سال خيلي عجيب بود. خوب بود، اما خاص. يه دلهره ي کوچولو که طبيعتِ کنکور هست، يه اعتماد به نفس که اقتضاي 18 سالگي هست.. اما روزهايي هم بود که سرِ يه جمله يا فقط به خاطرِ لحنِ صدا؛ ناراحت مي شديم، دعوا و قهر و گريه و غيره.. اين يک سال خيلي خاص بود! مدرسه، کلاس هاي بيرون، کنکور آزمايشي، دوستاي بيرون، mail، اينترنت، رفت و اومد ها..

يادِ اون روز افتادم که کنکورِ قلم چي با کنکورِ سنجش تلاقي مي کرد، واسه همين قلم چي (به جاي صبح) ساعتِ 4 عصر رفتيم.. يه حوزه ي ديگه، دختر و پسرا.. (آشنا هم ديدم!!) ؛ کنار دستي م يکي از دوستاي خوارزمي بود. گفت امشب خونه ي پيمان کنسرته، مياي تو هم؟ گفتم کي؟ گفت ساعتِ 6 !! خلاصه دو ساعت قبل از تموم شدنِ کنکور آزمايشي (دومين جامع بود فکر کنم!) پا شديم رفتيم، اول قرار بود شاهين بياد چون ماشين زير پاش نبود با خودِ دوستم (اسم ش يادم رفته!) رفتيم.. عليرضا و پيمان و مهدي و شاهين و.. اون جا بود که آهنگ هاي کاستِ "هفت سين" (محمد اصفهاني) و "نسيم وصل" (همايون شجريان) رُ شنيدم! اِنقدر بچه ها آهنگ هاش رُ تمرين کردن که ازش خوشم اومد و کاست ش رُ گرفتم.. شب هم رفتيم زيتون (رو به رو احسان).. يادِ اون موقع افتادم که موبايلِ پيمان رُ مي چرخونديم رو هر کي ميومد فلان بود. و همه ش رُ من ميومد!!

يادِ اون شبي که تو کتابخونه نشسته بوديم داشتيم درس مي خونديم، پيمان اومد گفت کنسرتِ گروه فلان هست، مياين بريم؟ و همه با «استاد» رفتيم.. يا اون دفعه که تالار احسان بود.. همين جوري نشسته بوديم که قرار شد يکي از دوستان (اسمشون يادم نيست) کارت دعوت بگيرن.. خلاصه آخر شب بود، همه چپيديم تو ماشينِ «استاد» و رفتيم کنسرت..

اين يک سال کنکور خوب بود، پر از خاطره بود.. چه قدر اين آخريا (شايد چون مي دونستم ديگه اون جا بر نمي گردم) از مدرسه خوشم اومده بود.. روزِ آخر بچه ها گيتار آوردن و زديم و رقصيديم؛ فيلم گرفتيم و غيره. بعد هم همه شديم 3 تا ماشين و رفتيم دستچين.. بعد هم همه رفتيم بيليارد.. چه قدر آخرين امتخان کيف داشت! يه جورايي آخرين کاري بود که ما تو مدرسه داشتيم.. اون هم مايي که از حتا مهدکودک تو مجتمع بوديم. از اول ابتدايي يک کلاس بوديم و با هم بزرگ شديم.. و داشتيم از هم جدا مي شديم..

کتاب "بلاگستان شهر شيشه اي" کلي واسه من خاطره ست.. اکثراً نوشته هاي وبلاگ هايي هست که قبلاً خوندم شون..

يادِ اون روز افتادم که با آنا رفتيم دوتايي تولدش رُ جشن گرفتيم، يادِ بلاگرها؛ 4 روز قبل از رفتنِ امير از ايران، همه ي بچه ها رُ تو کنسرت ديده بودم.. چند روز بعد که شهرزاد و ميترا رُ تو خيابون ديدم گفتن امير رفت امريکا.. يادِ آزي؛ کسي که به من ياد داد تا وبلاگ داشته باشم.. يادِ الهه که منو با بلاگرهاي تهراني (ساناز) آشنا کرد.. قرار شد اين دفعه که رفتم به مناسبتِ سورِ کنکور واسه م ته چين درست کنه!

يادِ دختر يکي از استادهاي مدرسه، که شب امتحان بهش گفتم بگو سوال ها چيه و نگفت! اما وقتي جواب ها رُ دادن با اين که پايين ترين نمره ي عمرم رُ تو اون درس گرفته بودم، استاد لطف کردن و ميان ترم رُ 5 کامل دادن..
يادِ آقاي اسد سنگابي، آقاي دهقاني، آقاي ذکاوت، آقاي زرسنج (که به پرچم امريکاي روي پليور م گير دادن!!)، آقاي جباري (که کلي با هم دوست بوديم! يه بار 1 ساعت و ربع دير رفتم سرِ کلاس و ايشون حاضري زدن! - کلِ کلاس 1:30 بود!)، آقاي شمس که کليد ماشين ش رُ داد و گفت اين دزدگيرشه، يه وقت صداش رُ در نياري..! حالا که ديگه همه چيز تموم شده، کلي مدرسه رُ دوست دارم :)

يادمِ يه روز ساعتِ 1 ما کلاسِ بينش داشتيم و اون يکي رياضي ها کلاسِ هندسه تحليلي! تقريباً همه ي بچه هاي مدرسه از آقاي حسام الديني (گسسته / هندسه تحليلي) نفرت داشتن! اما يه جورايي استادِ خوبي بود.. اون روز خيلي خسته بودم (نزديکاي عيد بود!) و خلاصه اصلاً حالِ درس و مدرسه رُ نداشتم. به دوستم علي گفتم که امروز جيم مي زنم. گفت با آقاي جباري (بينش) داريناآآ.. همون که دوستش داري! (آخه جيم زدن کاري نداشت، معمولاً اگه سرِ کلاس مي مونديم بيشتر معرفتي بود!) خلاصه ديدم اين جوري نمي شه.. رفتم تو دفتر به آقاي حسام الديني گفتم که چون درس عقبه، همه ي بچه ها امروز کتاب هندسه آوردن و ما مي خوايم بيايم تو کلاس شما.. بينش خيلي مهم نيست و کتاب تموم شده و اگه شما راضي باشين بچه ها بيان ادغامي کلاسِ شما.. خيلي خوشحال شد! گفت حتماً و غيره.. دمِ در وايسادم تا آقاي جباري اومد با يه قيافه ي حق به جانب گفتم واسه چي اومدين؟ خيلي حيف شد امروز نمي شه از حضورتون قيض ببريم، مدرسه اعلام کرده امروز کلاسِ ما ادغامي باشه با هندسه تحليلي چون بينش جلويي م و هندسه عقب.. رفت تو دفتر و صحبت هاشون رُ کردن و از مدرسه رفت! گفت اشکال نداره فقط کاشکي مدرسه کارش منظم تر بود و به من مي گفت که اين همه راه رُ نيام (اون موقع ظهر تو دفتر مدرسه هيچ کس نبود، فقط آقاي حسام الديني که کلاس داشت..) خلاصه من هم به همه ي بچه ها گفتم امروز کلاس تعطيله برين خونه! 3 تا از بچه مثبت ها رفتن سرِ کلاسِ آقاي حسام الديني و ما رفتيم خونه :)
اينو فراموش نکن پسر؛ قدرت زياد، مسئوليتي زياد مي خواد..
امروز براي چهارمين بار فيلم spider man رُ ديدم! خوبي ش اين بود که ترجمه شده بود و کلي از حرف هاش رُ که تا به حال نفهميده بود رُ فهميدم! نکته ي ديگه اين که يه جورايي بازسازيِ اين فيلم بود!! اِنقدر سانسور داشت که کاملاً با اوني که بود فرق مي کرد »)
ديگه اين که امروز رفته بودم واسه دوستم يه هديه بگيرم، و چون چيز خاصي پيدا نکردم باز هم رفتم کتاب فروشي.. کتاب رُ انخاب کرده بودم، داشتيم ميومديم بيرون که چشمم افتاد به

کتاب بلاگستان؛ شهر شيشه اي

!! اِنقدر ذوق کردم که همون جا وسطِ شهرِ کتاب برداشتم خوندمش :) وبلاگِ من هم توش بود!! صفحه ي 220 و 221 از وبلاگِ کوت و صفحه هاي 256 و 257 از وبلاگِ ملکوت !! تهران هر جا پرسيدم نداشتن. خيلي خوشحال شدم کتابَ رُ ديدم. تا رسيدم خونه کلي ش رُ خوندم.. اکثراً خُب وبلاگ هاي معروفي بود که اون موقع مي خوندم.. خلاصه اين هم از اين!
يه سورپريز خوب بود! اين چند روزه يه کم دوباره ريخته بودم به هم و خلاصه as usuall ديگه..!! خيلي سورپريز خوبي بود :)
فردا صبح بايد برم کلي دنبالِ کارهاي معافي سربازي. ولي چيزي که ظاهراً مشخص هست؛ لازم داشتنِ 3 تا شاهد هست (ترجيحاً مرد). کار خاصي نمي خواد بکنن، فقط يه روز صبح بايد با من بيان کلانتري واسه تأييد حرف هاي من. ممنون مي شم اگه کسي حاضر باشه چنين لطفي در حق م بکنه بهم بگه چون هم اکنون نيازمندِ ياري سبزتان هستيم !!

دوشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۲

EDNA


راستش به نظرم خيلي احمقانه اومد که msgهاي جارچي م رُ اينجا هم کپي کنم. پس اگه وقت کردين يه سري هم به جارچي بزنين و حاصلِ وب گردي هام رُ ببينين!
اين هم 6 روش واسه داستنِ يه خط ريش ايده آل !! ببينين!


EDNA



امروز روزِ زن و روز مادر هست. هيچ حرفي ندارم به جز اين هديه ي کوچولو ؛ اميدوارم خوشتون بياد.. آداجيوي آلبينوني.. فقط يه توضيح؛ اگه macromedia (يا يه flash player) رو سيستم تون هست، مي تونين راست کليک کنين و اين فايلِ flash رُ رو هاردتون save کنين. در غير اين صورت اين فايل توسطِ internet explorer باز مي شه و مي تونين بشنوين :)

راستي، قميشي جديد رُ شنيدين؟ کاستي هست به اسمِ راما؛ هر جا باشي دوستت دارم!(مجاز هستاآآ..) اگه گوش کنين منظورم رُ متوجه مي شين.. لازمه بگم دو تا از اشعارِ اين کاست هم از يغما گلرويي هست!!

یکشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۲

شايد واسه شما هم زياد پيش اومده که آن لاين هستين و مي خواين تو ياهو مسنجر چت کنين ولي اکثر roomها رُ نامناسب تشخيص مي دين و شخصِ خاصي(!) هم از friend listتون on نيست..
اولين راه واسه چت (بدونِ room) استفاده از دو تا روبات هست به اسم هاي روبوپارس و روبوشيراز، توضيحاتش رُ تو سايت هاشون بخونين و فقط به گفتنِ اين بسنده مي کنم که IDهاي زير رُ add کنين:
robopars
roboshiraz / وب سايت

و اما يه راهِ ديگه هم هست که خيلي نتيجه ش درست تره! شما با رفتن به اين لينک فيلدهاي لازم رُ چک مي کنين و ID هاي ياهو رُ ميبينين (يه advanced search هست)
طرز استفاده ي خاصي نداره فقط چند تا نکته:
هر کدوم از فيلدها رُ که خالي بذارين، انگار نظر خاصي در اون مورد نداشتين (و اصلاً ملزم نيستين همه ي فيلدها رُ پر کنين، مثلاً اگه فقط واسه تون مهمه با يه دختر با محدوده ي سني فلان چت کنين؛ خيلي راحت فيلدِ اسم رُ خالي بذارين..
و در قسمتِ Location واسه ايران مي تونين بنويسين Iran يا Ir ؛ نتيجه فرقي نداره..
براي ديدنِ ID هاي آن لاين در اون لحظه (واسه چت) کافيه تيکِ online profiles رُ پر کنين!

من هميشه روزنامه ي يکشنبه ي جام جم رُ دوست داشتم! (ويژه نامه ي کاشف) امروز چند تا مطلب از اونو مي خوام بنويسم؛
* اگه توپي رُ به سمتِ بالا پرتاب کنيم، جاذبه ي زمين اونو به پايين بر مي گردونه (البته به شرطي که سرعتِ توپ کمتر از 11 کيلومتر بر ثانيه باشه که تا به حال هيچ چيزي حتا تا نزديکي هاش هم اختراع نشده!) اما اگه سرعتِ اون جسم (يا توپ) 11 کيلومتر بر ثانيه باشه، نيروي جاذبه ي زمين نمي تونه اونو در نهايت خنثا کنه و به مسير خودش ادامه مي ده..!
* 6 ميليارد نفر جمعيتِ کره ي زمين و هر سال 365 روز و هر روز 24 ساعت و هر ساعت 60 دقيقه.. بنابراين هر 11400 نفر در يک دقيقه به دنيا اومند يا به عبارتِ ديگه، در سرتاسر دنيا، 11 هزار و 400 نفرِ ديگه هستن که با شما به دنيا اومدن!
* زمين زير پاي ما (مثلاً شيراز) با سرعتي حدودِ 1300 کيلومتر بر ساعت (يا 350 متر بر ثانيه) مي چرخه؛ پس چه جوريه که اگه ما يک ثانيه بپريم بالا، همون جاي قبلي فرود ميايم نه 350 متر جلوتر؟! پاسخ ش ساده ست.. چون سرعت نسبيه! يعني بستگي داره نسبت به چي بسنجيم! در واقع وقتي يک ثانيه مي پريم بالا، 350 متر جلوتر فرود ميايم ولي زمين هم 350 متر مياد جلو..! پس تنها راه اينه که (حالا چه رو طمين وايساده باشيم چه تو هوا) ما در هر ثانيه 350 متر به جهتِ خلافِ زمين نيرو صرف کنيم تا جا به جا شيم!
به بيانِ ديگه، وقتي هواپيمايي (يا دونده اي! رو زمين يا تو هوا فرقي نمي کنه) با سرعتِ 20 متر در ثانيه حرکت مي کنه، از ديدِ ما (ناظر زميني) در يک ثانيه 20 متر مي ره به سمتِ شرق اما از ديد کسي که در خارج از جو زمين وايساده؛ زمين 20 متر به سمتِ غرب حرکت مي کنه..! جالب بود، نه؟!

امروز کلي «حضور غايب» بودم! چون پشتِ پرده بودم و پرده رُ گرته بودمتا کنتراستِ نورِ پس-زمينه درست باشه، آخه آبجي مون داشتن عکسِ حرفه اي مي نداختن و خلاصه سايه ها مهم شده بودن..! صبح رفته بودم آموزش پرورش؛ يه خانومي بود ( ..زاده؟! يادم نيست فاميلش!) خانم چادري بود اما خيلي مهربون بود! مهر و امضا رُ اون بايد مي کرد (مشاور متوسطه بود.) کلي زود کارم رُ راه انداخت، با بقيه هم خيلي خوب بود! خلاصه مرسي خانوم نمي دونم چي چي !! ديشب يکي ساعتِ 5:48 زنگ زد خونه ي ما، شماره ش رُ ننداخت، من هم پاي کامپيوتر بودم و فکر کنم همون موقع کانکت شدم. خيلي واسه م جالب بود بدونم کي بوده؟ آخه ما اصلاً مزاحم تلفني نداريم.. (خريداريم!)
راستي به سرافت(صرافت؟) افتادم وبلاگ ننويسم! مي خوام ببينم وقتي مي ترکم چه شکلي مي شم! آخه اگه ننويسم؛ مي ترکم! اين هم لينکِ عکس هاي خاموشي تو امريکا! کلي دلم واسه شون سوخت! (لينک از قلم مو)
اين هم پيشاپيش واسه روز زن؛

* The most important thing a fother can do 4 his children is 2 love their mother
* God can not be every where and therefore he made mothers
* Mother hood: all love begins & ends there
* A mother is she who can take the place of all others but whose place no one else can take
* The heart of a mother is a deep abyss @ the bottom of which U will always find 4giveness
* Men R what their mothers made them


خيلي فمينيستي شد، نه؟ اين دو تا آخري رُ هم بخونين:

* Motherhood is a wonderful thing, What a pity 2 waste it on children!
* There were no great men who had no great mother


نمي دوني چه قدر کيف داره..!
زندگي در جايي که هيچ آشنايي نيست. ديگه لازم نيست وقتي تو خيابون هستي فکر کني فلان سايه شبيه "اين" بود يا "اون" و غيره.. اين جا ديگه هر کاري بخواي مي کني! خيلي آزادتري :) تازه اگه هم چيزي بشه؛ کُي که نمي شناستت.. خلاصه خيلي خوبه!
بالاخره اينترنتي حجمي آوردن تو شيراز ! يادش به خير؛ 2 يا 3 سال پيش بود، هر چي بهشون مي گفتم اينترنتِ حجمي بذارين مي گفتم صرف نداره.. امروز شرکتِ پرومته و دانش پژوهان فارس اولين اکانتِ خجمي رُ واردِ بازار کردن..
راستي به زودي temp اين جا رُ عوض مي کنم.. مي خوام صفحه سبُک تر بشه!

DialSpy به طور اختصار نرم افزاري است ايراني که از متصل شدن به اينترنت از طريق کامپوتر شما گزارش تهيه ميکند .
مشخصات کلي؛
- ثبت زمان اتصال به اينترنت و مدت زمان آن
- محاسبه قيمت اينترنت و هزينه اشغالي خط تلفن ( اينش خيلي باحاله )
- امکان تعريف تعرفه هاي متغير بر حسب زمان (مانند تعرفه جديد تلفن داخل شهري ايران در سال 82)
- امکان سفارشي کردن گزارش
- فيلتر هاي مختلف براي نشان دادن تماسهاي با مشخصات خاص
- امکان چاپ گزارش
- نمودار متحرک ميزان انتقال داده در واحد زمان
- سازگار با اتصال چند کاناله به اينترنت (Multi connection)
چند نکته در ارتباط با DialSpy
- DialSpy يک برنامه مقيم حافظه است و در هنگام اجرا هيچ فعاليتي که در سرعت سيستم تاثير پذير باشد ندارد . (تقريبا راست مي گويد)
- DialSpy يک نرم افزار کاملا رايگان است و درامد آن از طريق تبليغات تامين ميشود. ( هر چند وقت يک بار يه پاپ آپ تبليغاتي ظاهر مي شود که بعد از کلي خوش و بش تبليغ مي کنه چيزي را :-)
- در اولين تماس به اينترنت تعرفه تلفن ثابت داخل شهري براي ايران به صورت آنلاين دريافت شده و به تعرفه هاي تلفن اضافه خواهد شد.
- DialSpy بعد از نصب به صورت خودکار پس از هر بار شروع مجدد ويندوز اجرا خواهد شد.
- ميتوانيد به DialSpy اعتماد کامل داشته باشيد، DialSpy حتي 1 بايت از کامپيوتر شما به اينترنت ارسال نخواهد کرد و فقط جهت دريافت تبليغات جديد به اينترنت متصل خواهد شد. ( راست مي گويد بنده خدا )
[برگرفته شده از Help فارسي برنامه]
Download :دانلودِ برنامه.
Size : حدوداً يک مگابايت
Screenshot : اين جا.
ولي انصافا همه خصوصياتش يک طرف ، ايني که هزينه تلفن رو هم محاسبه مي کنه همون طرف (شوخي کردم، با اجازه شما اين بره اون يکي طرف !) / از وبلاگِ عظمت :)

خُب، اين هم آخرين نوشته ي امروز:

Dera God, You Don't have to worry about me. I always look both ways / Dean


(از کتاب «نامه هاي بچه ها به خدا») راستي کسي اين بچه ي ما رُ نديده؟!

شنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۲

ماري دلبندم. به راستي روز رحمتِ الهي فرارسيده است، چون تو به اين جا، با اين خانه مي آيي! فکر کردم خودم دعوتت کنم اما از شنيدنِ «نه» مي ترسيدم. و از Charlotte خواهش کردم اين کار را به جاي من انجام دهد. به من گفت تو پذيرفته اي که در ميهمانيِ من شرکت کني :)
..شايد فِراغي را که در اين روزها ناچار به پذيرشش هستم، خود سودمند باشد؛ چيزهاي بسيار بزرگ را تنها مي توان از دور ديد. (ج. خ. جبران)

اين هري پاتر عجب وير خوبيه! همه ي روزم رُ پر کرد :)
ساعتِ 3 ظهر بيدار شدم! تا 4 از خواب پاشدم و حمام و شير و بيسکوييت. بعد پاي کامپيوتر بودم تا 7 شب. 7 تا 8:30 بيرون کاري داشتم، بعد روزنامه و شام و از 11 شب پاي کامپيوتر.. احتمالاً تا 8 صبخ به همين منوال! بعد کتاب مي خونم و استراحت.. 9 مي رم دوش مي گيرم و آماده مي شم برم آموزش پرورش.. اين برنامه ي يک روز يک شخصِ مفيده! ...ديگه خودم هم حوصله م سر رفته، يا خوابم يا پاي کامپيوتر.. امروز مامان کلي گير داده که مريض مي شي و فلان. تنها کارِ من که تو دنياي واقعي هست؛روزنامه خوندن و غذا خوردن و بيرون رفتن (و اشتراک خريدن! ـه) تصميم دارم از فردا صبح ها برم بيرون؛ برم ره برم.. برم کوه.. حداقل اِنقدر نشينم يه جا!

گفته بودم صــد تا کــلــيــد، بـراي مـا جـا مـي ذارن
مزرعـــه هـــــاي گـنــدم ر ُ، بـراي فــــردا مـي ذارن
فردا رســيــد و خـوشه اي، تو دستِ ما باقي نموند
سقفِ ستاره ها شکست، رو سرمون طاقي نموند
نمي دونم يغما گلرويي چه طور يه دفعه گل کرد، مثلاً همه ي آهنگ هاي کاستِ پرنده بي پرنده، ترانه ش از اونه! و خودش هم تو کاست ترانه هايي رُ دکلمه مي کنه.. و حتا گيتار کلاسيکِ اين کاست هم با اونه! ..يا مثلاً فيلم "هفت ترانه" ترانه هاش همه از اونه (7،8 تايي بايد باشه..)

راستي اين هم توضيحِ واژه هاي اينترنتي به زبانِ ساده (فارسي).
بالاخره ديشب يه کم وقت کردم و فصلِ اولِ هري پاتر 5 رُ خوندم. ترجمه ي بهلول خوب بود (البته نه به خوبي ويدا اسلاميه!) ولي جذاب و روان و ادبي بود.. البته وقتي ترجمه ي positive رُ هم خوندم، فهميدم که بهلول يه کم سانسور کرده..! در هر حال، نثرِ positive وبلاگي و کارِ بهلول يه ترجمه ي کامل هست..

امروز چون خواب موندم (يعني بيدار نشدم!) نشد برم دنبالِ کارِ معافي. فردا صبح ديگه هر طوري شده صبح نمي خوابم و ميرم اون جا (ديشب 7 صبح خوابيدم آخه!)

Como puede ser verdad
Last night I dreamt of San Pedro
Just like I'd never gone, I knew the song
A young girl with eyes like the desert
It all seems like yesterday, not far away

Tropical the island breeze
All of nature wild and free
This is where I long to be
La isla bonita
And when the samba played
The sun would set so high
Ring through my ears and sting my eyes
Your Spanish lullaby

I fell in love with San Pedro
Warm wind carried on the sea, he called to me
Te dijo te amo
I prayed that the days would last
They went so fast

Tropical the island breeze
All of nature wild and free
This is where I long to be
La isla bonita
And when the samba played
The sun would set so high
Ring through my ears and sting my eyes
Your Spanish lullaby

I want to be where the sun warms the sky
When it's time for siesta you can watch them go by
Beautiful faces, no cares in this world
Where a girl loves a boy, and a boy loves a girl


La la la la la la la
Te dijo te amo
La la la la la la la
El dijo que te ama

جمعه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۲

کليپ mix studo HQي "Hafez In Love" (کارِ اوهام) رُ دانلود کردم. و باعث شد نصفه شبي بگردم از تو CD هام اصلِ آهنگ رُ پيدا کنم و گوش کنم!
ديگه اين که کتاب INFORMATION INSECURITY رُ مي تونين در فرمتِ pdf (Acrobat readet) از اين جا دانلود کنين. البته حجم ش يه کم زياده (153 صفحه / 2.36 Mb) و ديگه اين که انگليسي هست. در مقدمه ش نوشته؛

There are many reasons why this book should be read by all, but the current and impending natures of cyber-threats are the most important ones.


و اين هم mailing list provider خوب!
لينک هاي اين دفعه همه ش خارجکي شد!
دگرگون کردنِ آن چه در بيرون است، دشوارتر از دگرگون ساختنِ چيزي است که در درون قرار دارد..

گفت: "زندگي کردن در اينجا بايد حالب باشد؟"
- "بله، جالب است. من آواز پرندگان را مي شناسم، مي توان نشانه هاي خداوند را بخوانم؛ سنتِ خورشيد و سنتِ ماه را آموخته ام.."
دل ش مي خواست بگويد: "اما تنها هستم. و هنگامي که تنها باشي، درکِ کيهان هيچ به دردت نمي آيد."
آن جا در برابرش تکيه داده به نرده ي يک پنجره، بخش ديگرش ايستاده بود. مي توانست نقطه ي روشني را ببيند که در بالاي شانه ي چپ ش مي درخشيد. و از آموختنِ سنت ها پشيمان بود؛ شايد همان نقطه ي روشن بود که موجب شده بود عاشقِ آن زن بشود.. (بريدا)


http://www.pinceau.persianblog.com تولدت مبارک



چند روز پيش واسه کاري رفتم دفتر ماورا-آوا.. مجبور بودم چند دقيقه اي معطل شم؛ تنها کاري که مي شد کرد صحبت کردن با خانومي بود که کنارم نشسته بود (واسه مصاحبه ي کار اومده بود) و چون قبل ش کلي با هم حرف زده بوديم و ديگه حرفي نداشتم و تو دفتر هم کسي نبود، بلند شدم و يه کم فضولي کردم.. اون ور يه قاب به ديوار بود که ليستِ قيمت هاي صنفي (؟) رُ نوشته بود. کلي واسه م جالب بود:
پارتيشن بندي: 1500 تومان!
نصب ويندوز: 2000 تومان!
نصب داس!!: 1500 تومان.
نصب کارت گرافيک: 2000 تومان!
و خلاصه واسه همه چيز نوشته بود.. نصب فتوشاپ: 1500 تومان! (نمي دونم واقعاً کسي ميره پيش اينا تا واسه شون برنامه نصب کنن؟) نصب بازي: 1500 تومان! کلي خنديدم.
نتيجه گيري اخلاقي: با هر بار فرمت و نصب کردنِ ويندوز و تمام متعلقات حداقل 20 هزار تومان اينا مي گيرن!!
خيلي فکر کردم ولي يه چيزي رُ نفهميدم: نصب برنامه ها بينِ 1500 تا 2500 فرق مي کرد، ولي نصب مودم 4000 تومان بود! حتا ويروس زدايي 2500 بود.. نمي دونم اين يکي چرا اِنقدر با بقيه فرق مي کرد، نصب ش که از ويندوز راحت تره؟! اگه کسي مي دونه به من هم بگه.

اگه دوست دارين با خدا صحبت کنين، مي تونين از اين لينک استفاده کنين. فکر خوب رسانيک بوده؛ مسلماً کلي ها مي رن و به جز جريانِ hit واسه اين شرکت کلي تبليغه! البته يه مشکل هست؛ درسته که خيلي ها دوست دارن حرف شون رُ به کسي بزنن ولي اين صفحه در صورتي پر مخاطب مي شه که کسي خدا رُ قبول داشته باشه.. اين نسلِ ما (نسلِ انقلاب!) ديگه از اين چيزا نمي شناسن..

صبح که از خواب پاشدم کامپيوتر ويروسي شده بود! نمي دونم چرا؟ ديشب فقط live up date خودِ نورتون کار مي کرد.. خلاصه 5 دقيقه طول کشيد تا برنامه ش رُ از Symante دانلود کنم و درستش کنم. سعي کردم همه ي پورت ها رُ ببندم ولي اگه pc م به کسي mail زده يا به هر نحوي شما هم W32.Klezي شماره ي 3326 گرفتين، Anti ش رُ از اين جا دانلود کنين :)

و اما علتِ گذاشتنِ اون عکس..
معرفي يکي از دوستانِ جديد که تازه کارش رُ شروع کرده و دوست داره با شما در تماس باشه و براي شما بنويسه، Pinceauي عزيز که اميدوارم هميشه موفق باشه و به همه ي آرزوهاش برسه. (هر چند من هنوز هم نه پرشين بلاگِ مسخره رُ قبول دارم نه رنگِ temp وبلاگت رُ دوست دارم!) خلاصه اين هم بلاگيستِ جديد ما ! تا معروف نشده ازش امضا بگيرين که آينده ي درخشاني پيش روشه :)


U touched my hand, I could thouch the sky
I lost my faith, U gave it bach 2 me
U said no star was out of reach
U stood by me & I stool tall
I had Ur love, I had it all
I'm grateful 4 each day U gave me
maybe I do'nt know that much
but I know this much is true
I was blessed because I was loved by YOU

توضيح: الآن حدوداً 17 ساعته برقِ نيويورک و کلي از شهرها رفته، در نتيجه کلي از سِرورها خوابيده؛ و نديدنِ عکس هاي وبلاگ من يا حتا عکس هاي ياهو فقط به همين دليله!

پنجشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۲

امروز حدوداي 11 از خواب پا شدم (شب ش ساعتِ 6 صبح خوابيده بودم!).. 11:15 از خونه زدم بيرون و تا 12 درگير کپي و امضا و غيره بودم.. منتظر تاکسي بودم که مهدي رُ ديدم :) و بعد هم رفتم CD شهرزاد رُ گرفتم و حدود 1:30 خونه ، ناهار ، حمام ، احسان (chat) آصف ، ساعتِ 5:30 دوباره رفتم بيرون؛ kcc (چت) ، شهرزاد،رامين،علي،امير (کافيه 10 min وايسي سرِ ملاصدرا تا کلي آشنا ببيني!) و ساعتِ 7:40 اون يکي شهرزاد و برديا و (؟) ؛ بعد هم فتو آروين و ملاصدرا.. حدود 9:30 رسيدم خونه: شام و روزنامه و تلويزيون ؛ الآن هم ساعتِ 2:30 ي صبح هست!
فقط مي مونه دو تا چيز؛ مرسي از احسان که کلي کمک کرد (هر چند نتيجه نداد) و sorry از فرهاد که از خواب بيدارش کردم!
نمي دونم چرا امروز همه ش اين آهنگِ معين تو ذهنم بود که:
لحظه ها رُ با تو بــودن، در نـگــاهِ تو شــکـفتـن
حسِ عشق رُ در تو ديدن؛ مثلِ روياي تو خوابه
با تو رفـتـن، با تو موندن
مثلِ غــصــه تو رُ خونـدن
تا هميشه تو رُ خواستن
مثلِ تــشــنـگـي به آبه..
اگه چشمات منو مي خواست؛ تو نگاهِ تو مي مـُـردم
اگه دستات مالِ من بود؛ جون به دستات مي سپردم
اگه اسمم رُ مي خوندي، ديگـه از ياد نمي بردم
اگه با من تو مي موندي؛ همه دنيا رُ مي بردم..
بگذريم.. اين چند روز خيلي گرفتار هستم (البته کاملاً بي کارم اما نمي دونم چرا به هيچ کاري نمي رسم! حتا هنوز نتونستم اين هري پاترَ رُ بخونم) و معذرت اگه جواب e.mail ها دير مي شه
راستي چرا «فرشِ باد» رُ شيراز نمي يارن؟! فيلمي که تهيه کننده ش گفته اگه کسي بعد از ديدنِ فيلم راضي از سينما بيرون نيومد، بياد من پولِ بليطِ سينماش رُ مي دم! فيلمي که توش هزار تا گره رُ نشون مي ده؛ n تا آدم.. ولي آخرش مي فهمي همه ي ارزشِ اون فرش به اون «دو تا گره» ست.. ساکورا.. حتماً برين ببينين ش (حداقل سليقه ي من دستتون مياد)
راستي گفتم ساکورا يادِ يه دختري افتادم.. شب که داشتم ميومدم خونه، جلوي مسجد 5 تا خانم چادري بودن، از اينايي که معلومه وضع شون خوب نيست.. چادرِ مشکي خاکي و سر و روي کارگري.. من در کل با چادري ها مشکل دارم، رفتم که از تو خيابون رد شم؛ يه دختر چادري (لابد دخترشون بوده! IQ!) البته کوچولو.. حداکثر راهنمايي، با يه چادر مشکي تميز و براق؛ يه جوري چادرَ رُ بسته بود که فقط ابرو ها تا لب ش پيدا بود.. حسابي محجبه! ولي يه لحظه که ديدم ش خيلي ناز بود.. چشم هاي خيلي خوشگلي داشت.. هيچي! همين ديگه، از کنارِ هم رد شديم، فقط زيبا بود، همين!
من کلي کارِ انجام نداده دارم، فعلاً شب به خير :)
پ.ن؛ ديشب مثلاً شهاب بارون بود، نه؟ هر چي نگاه کردم، من که چيزي نديدم!
پ.پ.ن؛ کريستوفر عزيز! اکنون مي خواهم رازي را با تو در ميان بگذارم، با آن که من هر لحظه شبيه به «او» مي شوم، و روزي آن قدر شباهت پيدا کنم که کسي نتواند مرا از او تشخيص دهد، ولي بايد قبول کني که «او» ديگر به آن خانه ي بزرگ بر نمي گردد. احتياجي هم به اين کار نيست زيرا او اکنون در قلب تو زندگي مي کند.
حرف هايش مرا مأيوس کرد، با بد خلقي گفتم: يک «او» بدان بزرگي که نمي تواند درونِ قلب پسرک کوچکي مثلِ من جا بگيرد.
دستي به موهايم کشيد و گفت: قلبي که براي خاطرات و محبت هاي او جا داشته باشد، براي خودِ او هم به اندازه ي کافي جا دارد. اما اين فقط نيمي از واقعيت است.. (صفحه ي آخر از "قصر غورباقه ها")

چهارشنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۸۲

سيستم نظرخواهي رُ راه انداختم.. البته بيشتر به اين دليل که شايد خودم بهش احتياج داشته باشم! (بلاگر دسترسي م رُ قطع کنه و غيره..) ؛ خلاصه اين که از امروز شما هم مي تونين اين جا بنويسين تا من بخونم! واسه e.mail هم فرمِ سمتِ چپ صفحه هست..
آرزومندِ آرزوهاتون؛ اِدنا
پ.ن. من يه کم کدِ نظرخواهي رُ دست کاري کردم، پس تا فردا در مرحله ي آزمايشي خواهد بود!
کرم جديد وب با نام بلاستر، در ميان کاربران شبکه ولوله انداخته و کامپيوترهاي فراواني را دچار مشکل نموده است. (مشروح خبر)
شرکت مايکروسافت، ضمن تشريح حفرهء امنيتي موجود در محصولاتش که باعث سوء استخراج اين کرم مي شود، يک وصلهء امنيتي رايگان نيز در اختيار کاربران مي گذارد.
از طرفي شرکت سايمنتک، نرم افزار جمع و جوري را براي محو نمودن اين کرم از کامپيوتر کاربر بطور رايگان عرضه نموده است. (ممنون از sp)

سه‌شنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۸۲

امروز دو تا جمله ي جالب شنيدم: «اِنقدر مدلِ خوبي هستم که نقاش رُ از رو مي برم، نقاش خسته مي شه اما من نه!» و آقاي فيروزمند هم گفت «کاشکي سزان زنده بود تو رُ مي کشيد!» ؛ يکي از نقاشي هاي سزان؛ 154 جلسه ي 2 ساعته طول کشيده و در آخر هم يه نقطه ش رُ رنگ نکرده (نتونسته هارموني اون قسمت رُ پيدا کنه..)
الآن جرج مايکل داره مي خونه؛
I feel so unsure
as I take UR hand
& lead U 2 the dance floor
as the music dies
S.Th in UR eyes
calls 2 mind a silver screen
& all those sad goodbyes..

ممم.. از اين آهنگ کلي خاطره دارم!
من ديروز يه مشکلي پيدا کرده بودم (کمبود فضا!! ظاهراً همه ي مقدار فضاي blogger رُ استفاده کردم!!) و خلاصه نمي شد هيچي اين جا نوشت ديگه.. چون تو خودِ کمکِ بلاگر هيچي ننوشته بود ، از feed back ش استفاده کردم و با مقاماتِ بالاتر مشکل م رُ در ميون گذاشتم. اون ها هم بعد از يک روز بهم جواب دادن که؛
We've fixed the problem that was causing the archive/disk full errors
Thanks for writing in to let us know about it, and we apologize for any
inconvenience this outage may have caused
Let us know if you need any more assistance

خلاصه اين که کلي شرمنده کردن؛ شايد تصميم بگيرم آگهي و آرم شون رُ دوباره بذارم اين جا (آخه اين جوري که من هيچ کدوم از قوانين رُ رعايت نکردم!)
نتيجه گيري دوم هم اين که اگه با Blogger مشکلي داشتين؛ از لينک هاي بالا استفاده کنين تا به نتيجه برسين..

دوشنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۲

يه روز مرخصي.. با اين که همه ش بي کار هستم ولي به هيچ کاري م نمي رسم.. البته خودم هم مي دونم که علت ش فقط تنبلي و بي حوصلگي هست؛ نمي دونم چرا، ولي سرِ هيچ کاري بند نمي شم. حتا کتاب خوندن يا کار کردن با کامپيوتر..!

..آن گاه شاعري گفت: با ما از زيبايي سخن بگو. و او پاسخ داد:
زيبايي را در کجا مي جوييد؟ و او را چه گونه مي يابيد؟ مگر آن گاه که او خود راه و راهبرِ شما باشد.. و چه گونه از او سخن مي گوييد، مگر آن گاه که او خود بافته ي سخنانِ شما باشد؟
غم ديدگان و آزردگان مي گويند: زيبايي مهربان و ملايم است؛ مانند مادر جواني که نيم شرمنده از شکوهِ خود در ميانِ ما راه مي رود.
و شوريدگان مي گويند: نه! زيبايي از جنسِ قدرت است و هراس؛ مانند طوفان زمينِ زيرِ پا و آسمانِ بالاي سرِ ما را مي لرزاند.
خستگان و فرسودگان مي گويند: زيبايي از جنس زمزمه ي نرم است و در روحِ ما سخن مي گويد؛ صداي ش در برابر سکوت هاي ما وا مي رود، مانند پرتوي ضعيفي که از بيم سايه مي لرزد.
اما بي قراران مي گويند: ما صداي فريادِ او را در کوه ها شنيده ايم؛ با فريادهاي او صداي سمِ اسب و تپشِ بال و غرش شير همراه بود..
.. اما بدانيد که زيبايي زندگي است؛ آن گاه که پرده از رخسارِ پاکِ خود بر مي دارد.
اما زندگي شماييد و پرده شما.
زيبايي هستيِ سرمدي است که روي خود را در آينه مي نگرد. اما هستي سرمدي شماييد و آيينه شما..

××××××

نوشته ي امروز من در جارچي:
اول اين که Silver Dreams مطلبي داره با عنوانِ «چرا آدما حرفِ خودشون رُ هم قبول ندارن؟»

ديگه اين که مژده ي دلاويزترين.. هم داره مي ره مشهد (اميدوارم به سرنوشتِ گوليه دچار نشه!)

نوشته ي امروز مرداد رُ هم با عنوانِ «معما» مي تونين بخونين ؛)

اگه بلاگيست هستين (قبلاً مي گفتيم بلاگر؛ ولي حالا با وجودِ blogsky , persianblog فکر کنم اين واژه جامع تره!) خلاصه اگه سايت دارين يا حتا اگه ندارين، حتماً يه سري به وبلاگِ لينکستان بزنين که کلي لينکِ مفيد داره (از عکس و سايت گرفته تا blog tools..)

و دو تا لينکِ غير وبلاگي اما خوشگل:
حتماً خيلي واسه تون پيش اومده که errorِ شماره ي 404 رُ ببينين (همون page cann't find) ولي اين يکي واقعاً قشنگ بود.. من که خوشم اومد!
و دوم هم سايتِ Rigdonia که هيچ توضيخي نمي دم، خودتون برين ببينين (فقط توصيه مي کنم که حتماً برين!!) :)
هر جا لازم شد:
User: graphics
Password: viewthem

فقط اينو اضافه کنم که واسه مسابقه ي جارچي هم خوبه! اين سايت پر از template هاي قشنگه :)

آرزومندِ آرزوهاتون؛ اِدناي سردرگم..
امشب ماه کاملاً مهتابه، اگه وقت کردين نگاش کنين؛ خيلي خوشگل شده.. راستي 4 شنبه هم بهترين فرصت واسه ديدنِ بارانِ شهاب سنگ؛ خلاصه از دست ش ندين!
داشتم به ماه فکر مي کردم، کلي وبلاگ باز کرده بودم که اين آهنگ دوباره منو برد به کلي خاطره.. بگذريم!
چيانگ گفت: سرانجام تو انديشه ي اصلي را درک کردي، اما مهارِ بدن نياز به مقداري کار دارد.
جاناتان حيرت زده و سر در گم بود: ما کجا هستيم؟
فرزانه که مطلقاً از تأثير فضاي غريب رها بود، پرسش او را پاسخ داد: آشکار است که ما در سياره اي هستيم با آسمانِ سبز و زوج ستارگاني در نقشِ خورشيد.
جاناتان فريادي گشيد: عملي است!
چيانگ گفت: خُب، مطمئناً عملي است. هميشه عملي است، زماني که مي فهمي چه مي کني. حالا درباره ي مهار تو..

اين نرم افزار بهتون اين امکان رُ مي ده که ID تون رُ بدونِ اجازه طرف مقابل از Friend list ياهوش پاک کنين و يا ID ش رُ بدونِ اجازه add کنين. و يه لينکِ توپ: اين سايت که توسطِ مدير شرکتِ Gibson ساخته شده؛ سعي مي کنه کامپيوتر شما رُ هک کنه و بهش نفوذ کنه، بعد نتيجه رُ بهتون مي گه (اگه نتونه که امنيتِ سيستم شما بالاست، در غير اين صورت خودش راهنمايي مي کنه که چه کار کنين..)

اين هم نوشته ي دومم در جارچي ؛)

×××

احسان تو وبلاگ ش مطلبي رُ نوشته با اين عنوان که «تا به حال به کسي گفتين که يک ميليون بار دوست ش دارين؟»

«مي خوام با قلم بنويسم، با دست نقاشي كنم، با مِداد طراحي كنم، رو در رو صحبت كنم، همه جا رو با چشم خودم ببينم . . .
خارج از اين دنياي مجازي ِ زيبا..» آخرين نوشته ي ترانه هاي کوچک هست که هميشه نوشته هاش خاطره ساز بوده..

ديگه اين که امير هم به قول ش عمل کرد (و در ازاي قبول خواسته هاش از مديرانِ پرشين بلاگ؟) وبلاگ هايي رُ که هک کرده بود (39 تا؟) رُ به صاحبان شون برگردوند..

در ضمن اگه سايت هايي مثلِ پستچي رفته باشين حتماً ديدين که به وسيله ي يه Editor نوشته هاي پينگليشِ شما به فارسي تبديل مي شه. شما مي تونين از اين جا برنامه اي مشابه رُ دانلود کنين که همين کار رُ مي کنه و کاربردش تو Y! msger و Y! mail و Blogger و غيره ست..

خوش بين آن است که همه ي چراغ ها را سبز مي بيند، بدبين آن است که همه ي چراغ ها را قرمز مي بيند؛ تنها اين شخصِ عاقل است که کوررنگي دارد! (آلبرت شوايتزر)
نتونستم mail بنويسم وگرنه زودتر جواب مي دادم؛
........... راستش حق با تو ـه. من فقط مي تونم بگم «ببخشيد». هر چند شايد بيشترين ضرر به خودم رسيد؛ من "مثلِ بقيه" و "جزئي از کل" نبودم که "براي ارضاي حس کنجکاوي خودم" اين کار رُ انجام داده باشم (و تو اين جوري فکر کردي يا حداقل اينو گفتي) ...... تنها توضيحي که مي تون بدم اينه که: اگه کاري رُ کردم که تو گفته بودي انجام نده، فقط به اين دليل بود که فکر مي کردم خيلي واسه ت مهم نيست و همين جوري نظرت رُ گفتي، فکر مي کردم اگه بدونم واسه چي ناراحتي و چرا مثلاً مردد هستي... البته، واضحه که کمکي از من بر نمي اومد؛ ولي.. شايد يه جور همراهي.. نمي دونم.
حالا فقط مي مونه «من» و «تو»؛
درسته که "گذشته" ولي واقعاً ازت معذرت مي خوام. قصد ناراحت کردن ت رُ نداشتم.. ببخشيد.
از به کار بردنِ «Again» هم منظور خاصي نداشتم، فقط چونِ آهنگي از britney spears بود اون subject رُ انتخاب کردم.
پ.ن. اين رُ اين جا نوشتم تا فراموش نکنم که بقيه رُ با خودم نسنجم. وقتي "چيزي" از نظر من بي اهميته، به اين معني نيست که از نظر تو هم بي اهميته.. حداقل ش اينه که هر وقت ملکوت رُ مي خونم و اين msg رُ مي بينم، يادم مياد که يه روزي ناراحت ت کردم.. منو ببخش.
Distenle
OD
: -0.50 (SPH)
OS: -0.75 (CYL) / AX = 45 ^

واقعاً اِنقدر فرق مي کنم با عينک؟
امروز 2 نفر رُ تو خيابون ديدم، نشناختن م !
واسه ترجمه ي کتاب هري پاتر (و باقي کتاب ها) و خوندنِ آن لاين (و مجاني!) مي تونين از سايت هاي بُعد هفتم يا مشهدي ها استفاده کنين! و يه وبلاگِ خيلي قشنگ که نويسنده ش دوستِ خوبم؛ محمد هست.. حتماً يه بار بهش سر بزنين؛ مطمئناَ بار دوم خودتون دنبالِ مطلب جديد مي گردين..! وبلاگ ش هست؛ ديدار :)
ترانه هاي کوچک هم خداحافظي کرد؛ وبلاگِ خيلي قشنگي داشت ؛) ديگه اين که از جارچي هم غافل نشين !

شنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۲

الوعده وفاء يا يه همچين چيزي..
اين هم فرمِ اصلي بخش نامه ي انتقالي؛ صفحه ي يک ، دو ، سه
ببخشيد يه کم دير شد، آخه شب من تازه از الآن شروع مي شه (ساعتِ 2:30 بامداد بود تازه رفتم دوش گرفتم!) ..بالاخره انتخاب رشته م تموم شد! 100 تاش رُ انتخاب کردم ولي در کل، سه تا رشته ي اول و موردِ علاقه م: کامپيوتر - عمران - زبان !
يا الکي خوشم يا هر چيز ديگه؛ but i'm sure که قبول مي شم :)
راستي! يه سايت هست که در اصل ژورنالِ اسلامي هست.. اگه خواستين برين ببينين! شايد موردِ پسند واقع شد !

در درونت همواره صدايي است
که با تو چُنين نجوا مي کند؛
«حس مي کنم اين کار برايم بسيار عالي است،
مي دانم که اين يکي درست نيست..»
نه معلم، نه واعظ، نه پدر و مادر ، نه دوست
و نه هيچ آدم عاقلِ ديگري
نمي تواند در اين مورد تصميم بگيرد
که چه کاري براي تو درست است؛
فقط به صدايي که درونِ تو سخن مي گويد
گوش فرا ده.. (شل سيلور استاين)

God is with you all the time,All you have to do is,Open your eyes and Let your heart, beat as fast as it wants and then,You are free,from all the things, has limited you. (Sepide)
تانزان و اكيدو دو راهب ذن در خيابان گل آلودي در شهر قدم ميزدند كه به دختري با جامه ابريشمين برخوردند.اوبه خاطرگل ولاي مي ترسيد از خيابان بگذرد.تانزان گفت:بيا دختر.و او را بغل كرد و از خيابان گذراند....
دو راهب تا شب سخن نگفتنند.سرانجام در دير اكيدو نتوانست بي تفاوت بماند و گفت: راهبان نمي بايست به دختران نزديك شوند.خاصه به دختران زيبايي چون او.چرا چنين كردي؟ تانزان گفت: دوست عزيز من آن دختر را همانجا در شهر رها كردم. اين تويي كه او را با خود تا اينجا آورده اياز كتاب ((صد حكايت ذن)) از لوبيا

امروز کلي جا رفتم؛ يکي ش هم امور اداري و معاونتِ آموزشي دانشگاه.. بخش نامه اي که دستِ دکتر تقوي بود، دقيقاً هموني هست که اين جا قسمت هايي ش رُ نوشتم (حالا عصر up load ش مي کنم و مي ذارمش تو وبلاگ). خلاصه اين که وقتي جواب کنکور رُ دادن، اگه مشمول مي شين؛ بايد برين مديريتِ آموزشي (خوابگاه - جام جم) طبقه ي دوم؛ اولين اتاق - سمتِ چپ ؛ آقاي دکتر موسوي. اون وقت يه نامه مي گيرين که معرفي به وزارتِ علومِ تهران هست. بعد مي رين بخشِ اداري (خ. ساحلي غربي) طبقه ي اول؛ اتاق آخر (مستقيم!) آقاي حسيني يا (؟ يکي ديگه! اسمش يادم نيست!!) تا تأييد بشين؛ بعد مي رين سازمان سنجش (تهران) تا ريز نمره هاتون رُ بگيرين. در آخر هم مي رين وزارتِ علوم (تهران) تا ليستِ کاملِ همه ي شهرهايي که شما توش 90% ترازِ آخرين نفر قبولي رُ کسب کردين رُ بهتون بدن!
بعد هم بايد به من e.mail بزنين و ساعت و تاريخي که مي خواين سورش رُ بدين رُ بگين!!

سرِ جريانِ آدرس پستي واسه انتشاراتِ کاروان يه کم مشکل داشتم.. حالا جوري شده که از هر مجله واسه م 3 تا مياد !! جالبه، نه؟ خُب، فعلاً بايد برم يه کم اتاق رُ مرتب کنم و اگه وقت شه يه کم فرانسه بخونم! از وقتي من ولش کردم؛ آرميتا هم غيب ش زده! با من اومد تهران (تعطيلات) و اين هفته هم غيبت! آي کيف داره.. البته من تهديد کردم که اگه اسمِ «آرميتا» رُ تو اين خونه بيارين؛ ديگه نه من؛ نه شما..
-:- Friends ~~~ Best Friends -:-
.
Friend : calls your parents by mr. and mrs.
Best friend : calls your parents mom and dad.
.
Friend : has never seen you cry
Best friend : has always had the best shoulder to cry on
.
Friend : never asks for anything to eat or drink
Best friend : opens the fridge and makes herself at home
.
Friend : asks you to write down your number.
Best friend : they ask you for their number
(cuz they can't remember it)
.
Friend : borrows your stuff for a few days then gives it back.
Best friend : has a closet full of your stuff
.
Friend : only knows a few things about you
Best friend : could write a biography on your life story
.
Friend : will leave you behind if that is what the crowd is doing
Best friend : will always go with you
.
Friend : would delete this letter
Best friend : will send this back to me and all of their online buddies

جمعه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۲

" ديروز را فراموش كن ...
هر چه بود فقط غباري بيش نيست ....
امروز باش ....
هر روز كه صبح از خواب بيدار مي شوي
بدان كه اين فرصتي است كه مي تواني با آن دنيا را بگردي
// و تجربه كسب كني ...
هر روز و هر لحظه يه زمان جديد است ...
زندگي چيزي جز مجموعي از فرصتهاي جديد نيست ...
بشرط اينكه بدون ترس بلند شوي و حركت كني .....
بدان هيچ چيز قوي تر از قلب يك داوطلب نيست "
(سيمون دوبووار)

يه نکته واسه شخصي ظاهراً به اسم choroom ؛
اولاً اين که اگه از فرم رو به رو بهم mail مي دين؛ حتماً body يا متنِ E.mail رُ بنويسين! من اين سيستم رُ به اين دليل گذاشتم که مثلاً وارد شدن به سايتِ ياهو و وارد کردنِ ID و قسمتِ compose و غيره وقت مي گيره؛ در حالي که با نوشتنِ msg تون در اين جا و وارد کردنِ مشخصاتِ ديگه، مي تونين راحت تر(سريع تر) با من در تماس باشين.
دوماً اين که من تو شرکتِ hackeran وابسته به Hamyar چند تا آشنا دارم، اگه کاري داشتين (واسه رد گيري user خاصي، يا..) شايد بتونم کمک تون کنم ؛)
سوم هم اين که سعي کن شب ها زود بخوابي! واسه خودت مي گم..!!

روشنايي همه جا پشتِ در است
در گشودن هنر است..

Why I am not studying?
:Because
No Study = Fail ....................... ( I )
Study = No Fail ....................... ( II )
:By Combining ( I ) & ( II )
=====> ( No Study + Study ) = ( No Fail + Fail )
By Taking ( Study ) as a common factor in the left hand side
And Taking ( Fail ) as a common factor in the right hand side
=====> Study ( No + 1) = Fail (No + 1 )
By Dividing both sides by ( No + 1)
=====> Study = Fail
SO I ADVISE YOU TO STOP STUDING


اگر به طلوع و غروب خورشيد بنگري و بخندي، هنوز اميدواري.
اگر زيبايي رنگ هاي گل كوچكي را درك كني، هنوز اميدواري.
اگر لذت پرواز پروانه را درك كني، هنوز اميدواري.
اگر لبخند كودك قلبت را شاد كند، هنوز اميدواري.
اگر خوبي هاي ديگران را ببيني، هنوز اميدواري.
اگر باراني كه بر سقف اتاقت مي بارد، تو را به خواب مي برد، هنوز اميدواري.
اگر با ديدن رنگين كمان مي ايستي و به زيبايي آن خيره مي شوي، هنوز اميدواري.
اگر با شادي و خوشي با افراد جديد روبه رو مي شوي، هنوز اميدواري.
اگر هنوز دست دوستي به سوي ديگران دراز مي كني، هنوز اميدواري.
اگر با دريافت نامه يا كارت غيرمنتظره اي، خوشحال و شگفت زده مي شوي، هنوز اميدواري.
اگر از درد و رنج ديگران ناراحت و افسرده مي شوي، هنوز اميدواري.
اگر هنوز به انتظار سال نو، چيدن سفره هفت سين و تحويل سال هستي، هنوز اميدواري.
اگر به فكر آرامش هستي، هنوز اميدواري.
اگر با نگاهي به گذشته، لبخند بزني، هنوز اميدواري.
اگر با سختي ها روبه رو شوي و بجنگي، هنوز اميدواري.
اميد زيباست و به ما انگيزه حركت مي دهد.
وقتي نااميد مي شويم، اميد، خنده بر لب جان مي آورد.
وقتي قلب مان به پيش نمي رود، اميد پيشقدم مي شود.
وقتي چشم مان نمي بيند، اميد ما را به حركت وا مي دارد.
اميد نور را به اعماق تاريكي ها مي برد.
هرگز نااميد نشويد..
(از ادب جارچي / همشهري)
کاش يکي بود يکي نبود
اول قصه ها نبود
اون که تو قصه مونده بود
از اون يکي جدا نبود..

يه نوار (مجاز) اومده تو بازار به اسمِ پرنده بي پرنده ؛ شايد بشه گفت اولين کاستِ راک در ايران (البته اصلاً heavy نيست و در واقع slow ـه) اگه از سبکِ راک خوشتون مياد حتماً بگيريدش! خواننده و آهنگ سازش: رضا يزداني و ترانه و دکلمه از يغما گلرويي.

امروز انتخاب رشته کردم !!!! فقط مونده پاک نويس که باشه واسه فردا (خيلي خسته هستم) صبح رفتم نتيجه ي انتخاب رشته ي رياضي-فيزيک (سنجش) رُ گرفتم. بعد ديدم فرصت جوره، گفتم من مي خواستم واسه زبانِ تخصصي واسه م انتخاب رشته کنين و شما اشتباه کردين و غيره !! خلاصه آخرش گفتن باشه، فردا بيا نتيجه ي زبان رُ بگير ! البته من به انتخاب رشته ي اونا اصلاً کاري ندارم (الآن انتخاب رشته م کامل انجام شده) ولي کيف داشت کلي سرِ کار بودن! داشتم مي مُردم از خنده :) کلي باحال بود !!

دست سوزنده مشتاقت را
در نهانخانه جيبت بگذار
تا كه پابند نباشي به كسي دست بدهي
خارهايي هستند كه ز سر پنجه دوست,با سرانگشتانت مي جنگند
دوستي مسخره است
مهرباني ممنوع !
و تو اي دوست ترين
در نهانخانه جيبت بگذار, دست سوزنده مشتاقت را
من و تو
بايد از سلسله بايدها, دستهامان را زنجير كنيم
با زبان دگران لحظه هامان را تفسير كنيم
و نگوئيم كه بازيگر يك قصه معتبريم
كاش ميدانستي
كه نبايد حس كرد,كه نبايد دل بست
در فضايي كه پر از همهمه آدمهاست
من گرفتارترين تنهايم, تو گرفتارترين
دل ما بسته وابستگي است
قصه ماندن ما, طرح يك خستگي است؟!
(از پتونيا) / گروه شعر و ادب!

يه سري سايتِ Blog Tools هست که لينکاشون رُ پايين مي نويسم:

پنجشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۲

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم..
شهريار کوچولو برگشت و گفت: مرسي! شما بهترين لطف رُ در حق من کردين. امروز بهترين روزِ عمرم بود؛ حداقل ش اين که يک سال انتظارش رُ کشيده بودم :)
مي خواين رتبه ي دوستاتون رُ چک کنين؟
اولاً بايد بگم خيلي فوضول هستين! ولي از طريقِ سايتِ قاصدک مي تونين فقط با وارد کردنِ اسم و فاميل؛ رتبه رُ بگيرين.. البته توصيه مي کنم از اين لينک استفاده کنين. (نگي نگفتي!)


خيلي دوستت دارم، عزيزم :x


اگه نمي تونم هميشه مالِ تو باشم
اجازه بده گاهي، زماني از آنِ تو باشم
و اگه نمي تونم گاهي زماني از آنِ تو باشم
بگذار هر وقت که تو مي گي، در کنارِ تو باشم..
خواهش مي کنم بذار در زندگي تو، دستِ کم چيزي باشم..
(15/5/82 ساعتِ 11 صبح، بعد از گرفتنِ کارنامه ي سراسري)

يه کم خسته م :)
ديشب فقط 1.5 ساعت خوابيدم؛ از 7 صبح هم رو پا بودم..
کارنامه ي کنکور سراسري رُ گرفتم و بخش نامه ي انتقالي (متن ش رُ در پايين مي نويسم) رُ و واسه انتخاب رشته (سازمان سنجش) ثبت نام کردم و کلي خسته ؛ رفتم م مديريت دانشگاه؛ آقاهه گفت 5 شنبه ها تعطيله ! نمي دونم چرا بعد رفتم بخش اداري که باز هم گفتن 5 شنبه تعطيله و اومدم خونه آماده بشم که برق رفت.. مي تونم حدس بزنم تو تاريکي چه قدر شلخته رفتم.. يه ليوان شيک موز رُ خالي کردم رو ميزِ آلبالو گيلاس..!! و الآن هم اين جا م. يه کم استراحت؛ شب هم بايد بريم سارا..

واسه انتخاب رشته: من تو waiting listِ قلم چي بودم ولي فکر کردم چون "سنجش" يه کم بيشتر موردِ قبوله و احتمال داره data baseشون کامل تره (و قلم چي هم خيلي بد شده؛ اصلاً سرويس نمي ده) سنجش ثبتِ نام کردم..
ستاد - بينِ بيمارستانِ سعدي و دانشگاه علوم پزشکي ؛ 4000 تومن + کپي کارنامه ي سراسري. حدوداً 2 دقيقه طول مي کشه تا يه فرم رُ پر کنين. به من گفت فردا صبح ساعتِ 9 کارنامه ي انتخاب رشته ت آماده ست :) خلاصه اين از اين!
واسه م خيلي جالب بود که فقط يه فرم انتخاب رشته دارم! باز خوب بود که اون مسئولي که کارنامه ها رُ مي داد يکي از دوستام بود (3 سال از من بزرگ تره! تو مدرسه مون بوده..) و کلي بگو و بخند..

و آخرين بخش نامه اي که شده در موردِ انتقالي :
حوصله ي نوشتنِ متنِ کامل ش رُ ندارم (اگه کسي مي خواد بگه scan شده ش رُ واسه ش e.mail کنم) ولي قسمت هاي مهم ش رُ مي نويسم:
دستور العمل اجرايي بخش نامه ي ايجادِ تسهيلات براي فرزندانِ هيأت علمي(تاريخ: 21/4/82)
1-2-مقطع: منظور از مقطع؛ مقاطع تحصيلي کارداني، کارشناسي پيوسته يا ناپيوسته و کارشناسي ارشد پيوسته است.
1-5- حد نصاب: حد نصاب نمره ي علمي لازم، 90% نمره ي کلِ آخرين نفر پذيرفته شده در سهميه ي مربوط براي رشته محلِ موردِ تقاضا مي باشد.
2-1 انتقال از دانشگاهِ مبدأ به دانشگاهِ مقصد در همان رشته و همان مقطع (روزانه به روزانه - شبانه به شبانه - روزانه به شبانه - روزانه به پيام نور - شبانه به پيام نور - روزانه به غير انتفاعي - شبانه به غير انتفاعي)
2-5 فرزندانِ اعضاي هيأت علميِ دانشگاه هاي مناطق در حال توسعه، مي توانند در صورتِ داشتنِ حد نصاب به شهرهاي ديگر در همان رشته منتقل شوند.
تبصره: اگر فرزندِ هيأت علمي داراي حد نصاب لازم براي انتقال نباشد دانشگاهِ مقصد که الزاماً بايد در شهر محل خدمتِ والدين باشد، مي تواند وي را به عنوانِ ميهمان بپذيرد. تبديلِ ميهمان به انتقالِ دائم مشروط به احراز وضعيتِ علمي مناسب طي دو ترمِ اول تحصيلي به تشخيص دانشگاهِ مقصد است. در دوره ي ميهمان شدن، دانشجو در دانشگاهِ مقصد واحد مي گيرد و لزومي ندارد از دانشگاهِ مبدأ فرمِ ميهمان اخذ کند.
تأييد و امضا براي استحضار و اطلاع:
آقاي حسين رحيمي (معاون وزير و رئيس سازمان) به دکتر مجيد ارشاد لنگرودي (رئيس دانشگاه شيراز) در تاريخ 1/5/82
دکتر تقوي و دکتر حسام الديني در تاريخ 5/5/82
ورود به دفتر آموزش دانشگاه: 6/5/82
اطلاع به کليه همکاران: 7/5/82

کلي هست! خلاصه اين که؛ فرقي که با سالِ قبل کرده اين که:
1- تغيير رشته کاملاً منتفي (البته بدونِ سهميه ي هيأت علمي هم اونو مي شه يه کاري ش کرد)
2- انتقال فقط در صورتي انجام مي شه که 90% تراز آخرين نفر قبولي رُ داشته باشين (بد نيست بدونين که سهميه هاي ديگه فقط لازمه 80% ش رُ کسب کرده باشن)

چهارشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۲

الهي، چون همه آن کني که خود خواهي؛ پس از اين بنده ي مفلس چه مي خواهي؟
رياضي فيزيک: 16 هزار
زبان تخصصي: 3 هزار
خِلاص؟

سه‌شنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۲



مرسي خداي مهربون



از وقتي که عاشق شدم
فرصت بيشتري پيدا کردم
فرصتِ بيشتري براي اين که پرواز کنم، و بعد زمين بخورم!
و اين عاليه..!
هر کسي شانسِ پرواز کردن و به زمين خوردن رُ نداره
تو اين شانس رُ به من بخشيدي؛
متشکرم :x


بعد از کنکور: اصلاً فکر نکن آدم بدر بخوري نيستي. حداقل ش اينه که اگه خودت رُ تجزيه کني کلي چيز به دست مياري:
آهک؛ به اندازه ي سفيد کردنِ يک سقفِ 3*4 متر
آب؛ 45 ليتر..!!
چربي؛ براي ساختنِ 7 قالب صابون
کربن؛ به اندازه ي ساختنِ 8 هزار مداد
فسفر؛ به اندازه ي ساختنِ 2 هزار و 200 دانه کبريت
و بالاخره آهن؛ به اندازه ي ساختنِ يک ميخِ بلند ! (فيلسوف جوان)


يه برنامه هست به اسمِ EQU که سومين نسخه ش رُ مي تونين از اين جا دانلود کنين. طرز کار اين برنامه ي ايراني کوچولو اينه که بهش لينکِ سايت ها و وبلاگ ها (و هر چيز) رُ مي دين. و اون از طريقِ ping کردن (يا lookup) در عرض چند ثانيه بهتون مي گه که سايت (يا وبلاگ) up date شده يا نه؟ و ديده نمي خواد برين سايت رُ ببينين تا خيط بشين احياناً ..! نويسنده ي اين برنامه هم علي ماشاطان هست :)

اسلام 76 فرقه دارد که بعضي هاشون کافرند:
× فرقه ي قُلّات: آن ها حضرتِ علي را خدا مي دانند !!
× فرقه ي مُجَسَميّه: مي گويند خدا در عرش روي تختي نشسته است و حتا صداي قژ قژِ تختش را هم مي توان شنيد !!
مسعمه ي کذّاب؛ در زمانِ پيامبر بوده و در زمانِ ابوبکر ادعاي پيامبري کرده و در آن زمان 15000 پيرو داشته و در جواب تحدي قرآن گفته: الفيل، والفيل، لهُ خرطومٌ طويلٌ.. خانمي به اسم "حَساج" هم ادعاي پيامبري مي کند.. و بعد اين دو با هم ازدواج مي کنند و کذّاب به عنوانِ مهريه، عطيه ي پيامبري ش را فداي زن ش مي کند !
ساکورا..
يک ساعتي مي شه رسيدم شيراز..
نتيجه ي کنکور يه کم افتضاح بود ؛)
واسه همين اين جا نمي نويسم..!!!!!
از يکي دو تا از بچه ها که خبر گرفتم، همه خراب کردن.. حالا بايد خودم چک کنم کلي ها رُ !
امشب يه کم گرفتارم؛ تا فردا..
ednaي سبز

دوشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۲

http://www.azmoon.irib.ir