یکشنبه، مهر ۰۶، ۱۳۸۲

سکوت م از رضايت نيست،
دلم اهلِ شکايت نيست..


صبح زود پا ميشي و اِنقدر خواب هستي که تا بقيه ي هم کلاسي ها (!) رُ نبيني خواب از سرت نمي پره.. تا ظهر دانشگاه و خُب هر دقيقه يه حرف و حديث (و يه کم هم درس) ظهر تصميم مي گيري بري سلف.. يه فراموشي. تو صف وايميسي و بعد هم با بچه ها ميري کتابفروشي و يه کم گردش و کپي.. حدود 1 رسيدم خونه!
اِنقدر خسته بودم که يه کم سالاد خوردم و لالا..
ساعتِ 5 تلفن زنگ ميزنه: عصر بيکاري؟ آره! من مي خوام برم سينما.. باشه منم ميام. کجا؟ همون جا! کي؟ يه ربع به هفت.. تا از خواب پاشي مجبوري حاضر شي که به قرارت برسي. تو سينما هم هِي آشنا ميبيني و سلام عليک.. بعد هم يه کم بيرون و شام و تا برسي خونه شده 11 شب..
تا لباس ها رُ عوض کني و بري يه دوش بگيري شده 12. حالا فقط ميمونه دو تا کار؛ وبلاگ و درس. تازه بعد از نوشتنِ اينا بايد برم کلي vocab در بيارم. (الآن ساعت 12:45.. معلوم نيست کي قراره بخوابم!) فردا صبح دوباره دانشگاه..

پي نوشت ها؛
* «عروس خوش قدم» يه فيلم مزخرف جلفِ گيشه اي.. الکي وقت و پول تون رُ حروم نکنين!
* از بعد از بازسازي "سفير" نرفته بودم. کلي خوشگل شده !! همين طور مشتري هاش هم !!
* خوبي دانشگاه اينه که به کيفِ آبي حساس ميشي..!!
* چند روز پيش لپ م رُ (از داخل) گاز گرفتم و نتيجه ش هم شد 3 تا آفت بد :(
* امروز زنگ زدم موسسه ي بهار (خانوم --- )، خودم رُ معرفي مي کنم و مي پرسم تعيين کلاس شده؟ ميگه فقط خودت هستي و يکي ديگه! اگه 3 تا بشين کلاس تشکيل ميدم.. مي پرسم مختلط نميشه؟ که ظاهراً جلوشون رُ گرفتن (من 3،4 ترم مختلط خوندم پارسال.. هميشه levelهاي بالا متقاضي کمه!) پرسيد چي قبول شدم؟ گفتم ادبياتِ زبانِ انگليسي.. کلي خوشحال شد!!
* شديداً ذيق (؟) وقت دارم!
* چند روز پيش بود که e.mailيي رُ واسه يکي از دوستام off line گذاشتم و تازه فهميدم که بعضي mailهام نميرسه! من تقريباً همه ي mailها رُ جواب ميدم (به جز e.mailهاي ويروسي يا attachementهاي trojan که Del ميشه) به جز امروز که هنوز check mail نکردم، اگه کسي از من جوابي نگرفته plz بگه تا resend کنم.
* خلاصه اِنقدر کمبود وقت که چند تا فيلم دست م ـه و هنوز نرسيدم ببينم. حتا روزنامه ي امروز رُ هم نخوندم و يه کمي هم بايد درس بخونم.. راستي يه چيز جالب، اين جوري که بوش مياد امتحانِ فونتيک مون خيلي توپه! قسمتِ شفاهي ش که خُب مثلِ هميشه تو آزمايشگاه و با هدفون و غيره ست، اما کتبي ش؛ يه پاراگراف (يا بيشتر) ميدن و بايد همه ش رُ با علائم فونتيک بازنويسي کنيم! جالبه نه؟ آقاي زارع هم که 4 تا کتاب داره درس ميده و يکي هم قراره هفته ي ديگه معرفي کنه؛ باقي کلاس ها هر کدوم 2 تا کتاب. کوئيز اول احتمالاً اولِ آبان هست و از کتاب اليور توييست. بايد کلِ داستان ش رُ حفظ بشيم!
* امروز يه کم ضايع کردم.. داشتم prance of persia بازي مي کردم که آقاي ---- رُ ديدم. من هم مثلِ هميشه سلام کردم. کلي خوشحال بود که اومدم بخشِ اونا؛ دست ش رُ دراز کرد که بهم دست بده، من هم موبايلِ سعيد دستِ راشتم بود و انگشتم رُ گذاشته بودم جلو speakerش تا صداي موزيک بازي قطع بشه. هيچي ديگه، چي مي خواستين بشه؟ کلي ضايع شد وقتي دستِ راست م رُ آزاد کردم و صداي موسيقي بازي.....
* لطفاً پيغام تون رُ در آخرين کامنت بذارين (حتا اگه مربوط به موضوع خاصي ميشه) چون من نمي رسم قبلي ها رُ چک کنم. و اين توضيح رُ هم بدم که چون template سرويس کامنت با css بود. نتونستم table صفحه کليد فارسي رُ قرار بدم. اما با اين حال اگه فارسي بنويسين (با تغيير زبانِ ويندوزتون) قابلِ نمايش هست.
* 27 تا ايميل. امشب نميرسم اما سعي مي کنم تا فردا بخونم و جواب بدم. شب به خير :)