دوشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۲

يه قصه ي سنتي صوفي!
سال ها قبل در دهکده اي فقيز، دهقاني با پسرش زندگي مي کرد. دار و ندارش تکه اي زمين ، کلبه اي پوشالي و اسبي بود که از پدرش به ارث برده بود.
روزي اسب گريخت و مرد ماند که چه گونه زمين ش را شخم بزند. همسايه ها - که به خاطر صداقت و شهامت احتارم زيادي به او مي گذاشتند- به خانه اش آمدند تا تسلايش دهند. دهقان از همه تشکر کرد اما بعد پرسيد: از کجا مي دانيد اين اتفاق براي من يک بدبختي بوده؟
کسي به بغل دستي ش گفت: نمي تواند حقيقت را بپذيرد، بگذار هر طور دلش مي خواهد فکر کند؛ اين طوري کم تر غصه مي خورد.. و بعد در حالي که وانمود مي کردند حق با اوست، از آن جا رفتند.
يک هفته بعد اسب به طويله برگشت، اما تنها نبود؛ مادياني زيبا هم با خود آورده بود. همسايه ها دوباره به خانه ي او رفتند تا تبريک بگويند: قبلاً فقط يک اسب داشتي، حالا دو تا داري؛ تبريک!
دهقان پاسخ داد: از همه تان متشکرم. اما از کجا مي دانيد اين اتفاق در زندگي من خير است؟ همه فکر کردند دي.انه شده است، از آن جا رفتند و با خود گفتند: واقعاً نمي فهمد که خدا براي او هديه اي فرستاده؟
يک ماه بعد پسر دهقان خواست ماديان را رام کند، اما ماديان لگدي به پسرک زد: پسرک افتاد و پايش شکست.. همسايه ها به عيادت پسر دهقان آمدند. کدخدا نيز همدردي بسياري با مردِ دهقان کرد. مرد از همه تشکر کرد، اما پرسيد: از کجا مي دانيد اين اتفاق در زندگي من يک بدبياري بوده است؟
همه تعجب کردند. همه فکر مي کردند بلايي که سر پسرک آمده يک بدبختي بزرگ است. با خود گفتند: راستي راستي ديوانه شده! شايد پسرک تا آخر عمر لنگ شود، و هنوز فکر مي کند شايد اين بدبختي نباشد..
چند ماه گذشت، کشور همسايه به آن ها اعلام جنگ کرد. پادشاه در تمام کشور اعلام کرد که مردان جوان بايد به سپاه ملحق شوند. تمام پسرانِ جوانِ آن دِه نيز مجبور شدند به جنگ بروند به جز پسر دهقان، که پايش شکسته بود.
هيچ کدام از پسرانِ جوان زنده باز نگشتند. پاي پسر خوب شد. اسب زاد و ولد کرد و کُره اسب ها را به قيمتِ خوبي فروختند. دهقان به ديدار همسايه ها رفت تا به آن ها تسليت بگويد و کمک شان کند. اما هر کدام از همسايه ها که شکايت مي کردند، دهقان مي گفت: از کجا مي داني که اين يک بدبختي ست؟ و اگر کسي خوشحال ميشد، مي گفت: از کجا مي داني اين اتفاق خير است؟ و اهالي دِه ديگر مي دانستند که زندگي چهره هاي گوناگون و معاني مختلفي دارد.



Ebi



عشق در نهايت زيبائي خطرناک هم هست ولي بدون عشق زندگي ما هيچ پايه اساسي نداره و به خطرش مي ارزه و چه بخوايم چه نخوايم دامنمونو ميگيره. خطر شيرينيه. وقت گل کردن روياست. نيستي اما يادت اينجاست. به تو ميرسم از اين شب نيلوفري بتو ميرسم من از اين راه خاکستري. به تو که خاطره هام رو به هميشه ميبري. ميرسم به تو دوباره..
(مصاحبه با ابي و توضيح ش در موردِ آخرين آلبوم و کنسرت ها و ترکِ خوانندگي.. کليک کنيد!)



Coffee Blog


کافه بلاگ از روز دوشنبه 31/6/1382 باز است ، اما مراسم افتتاحيه رسمي در روز يکشنبه 6/7/1382 از ساعت 18 خواهد بود..
يه فکر خلاق! يه شغل با هزينه ي متوسط و دردسر کم و سوددهي عالي، کافه بلاگ!



khaatami


رئيس جمهور، سيد محمدخاتمي، براي ارتباط مستقيم با جوانان ايراني آبان ماه با آنها چت مي كند.خاتمي شنبه شب در جلسه شوراي عالي جوانان با پيشنهاد چت كردن با جوانان در روز تولدش، 21 مهر ماه، روبه رو شد. او اين پيشنهاد را پذيرفت اما زمان آن را به آبان ماه موكول كرد، زماني كه «برنامه ملي جوانان» كه در حال حاضر در دست تدوين است به هيأت دولت ارائه شده باشد.

عبادي همچنين از نظارت شخص رئيس جمهور بر مكاتبات اينترنتي خود خبر مي دهد و درباره امكان چت كردن آقاي خاتمي به صورت ناشناس مي گويد: «اين امكان وجود دارد چرا كه ايشان با اولين پيشنهاد ما اين موضوع را پذيرفتند.» او اطمينان مي دهد كه خاتمي شخصا پشت كامپيوتر بنشيند. البته قرار است ايشان روبه روي يك «وب كم» باشند. گفت وگو در محيط مجازي امكان پي بردن به خواسته هاي جوانان را مي دهد.

وي همچنان توضيح مي دهد: «سِرور ما در آمريكا است و ما فضاي محدودي در اختيار داريم كه به نظر من 100 نفر به راحتي مي توانند طي اين گفت وگو با آقاي خاتمي صحبت كنند. اما با راه اندازي سرور خود ما در مركز ملي جوانان احتمالا در آينده براي اين گونه كارها امكانات بيشتري داريم.» او همچنين خبر مي دهد كه امكان رديابي گفت وگوكنندگان از طريق ثبت «IP» آنها در شبكه وجود دارد: « اين كار براي ما هزينه بر است اما به هر حال امكان آن براي ما وجود دارد.»

از اين پس هر چهارشنبه بين ساعت 18 تا 20 رئيس سازمان ملي جوانان با جوانان چت مي كند. احسان دلاويز مشاور رئيس سازمان ملي جوانان از علاقه مندي ساير مسئولان كشور به ارتباط اينترنتي با جوانان خبر مي دهد و مي گويد: «وجود واسطه هاي فراوان ميان جوانان و مسئولان كشور باعث دلسردي و نااميدي آنان مي شود. يكي از هدف هاي ما براي فراهم كردن امكان انتقال ايده ها و نظرات و خواست هاي جوانان كشور بدون واسطه با مسئولان جلوگيري از اين دلسردي و نااميدي است.»بسياري از جوانان ايراني منتظر روزي هستند كه بتوانند وارد سايت nyoir شوند و با خاتمي گفت وگوي اينترنتي خود را آغاز كنند.
پ.ن. سايت مسخره حتا لينکِ ثابت هم نداشت، ولي خُب متنِ بالا خبر صفحه ي اولِ امروز روزنامه ي شرق بود :)
پ.پ.ن. با تشکر از دختر خاله !