سه‌شنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۲

امروز رفتم آموزش پرورش و تمامي مدرک ها رُ تأييد کردم. عصر هم مثلِ آدماي بيکار، از تو روزنامه اسم همه ي کساني رُ که قراره هم کلاسي م باشن رُ در آوردم! مي خوام روز اول سال، يه ليست تهيه کنم و قبل از اين که استاد بياد برم حضور غياب کنم!!!! جالب ميشه نه؟ حالا ببينم اگه شد مي خوام يه کم اذيت کنم :)
اول مي خواستم اسم و فاميل بنويسم که ديدم ضايع ست..! => فقط اسم کوچيک مي نويسم و اين رُ هم اضافه کنم که از نوشتنِ اين اسامي منظور خاصي ندارم. من هيچ کدوم از اينا رُ نمي شناسم و فقط مي خوام يه نتيجه گيري بکنم. ديگه اين که به ترتيب حروف الفباي فاميلي شون مي نويسم: در دو گروه روزانه و شبانه. روزانه 25 تا دانشجو مي گيره که اسم يکي رُ پيدا نکردم و حوصله ندارم کل روزنامه رُ دوباره بخونم! و شبانه هم 15 تا دانشجو که البته کلاس ها و همه چيز با هم هستيم. فقط اونا مدرک و شهريه شون فرق مي کنه.
روزانه ها: مجيد، ماريا، سميه، سعيد، مريم، پگاه، ابوالقاسم، مجتبا، زينب، صادق، بهناز، رزا، حميد، فرناز، مريم، سارا، آذين، اميد، فاطمه سادات، شهلا، نسترن، زهرا، رضوان، مليحه، ساناز و البته خودم!
شبانه ها: زهرا، سام، محمد، شيما، محمد امين، فاطمه، هانيه، فاطمه، فاطمه، نازنين، پريسا، نرگس، نيلوفر، فاطمه و ساره.

نتيجه گيري: از 41 نفر (که يک نفر هم جا انداختم) فقط 11 نفر پسر و 30 نفر دختر هستن! با يه تقريب دقيق ميشه نتيجه گرفت فقط يک چهارم، پسر هست و سه چهارم دختر.. حالا شما بگين، بين اين رشته (با اين اوصاف) و پليمر و عمران (که فقط پسر هست) کدوم رُ بايد انتخاب مي کردم؟! :p