یکشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۰

عجب روزي بود امروز..!!!
از اولش داشتم حمّالي مي کردم.. اتاقم رُ مرتب مي کردم..!!!
هنوز هم تموم نشده.. اما من ديگه خودم Off دادم..
خُب؛ يه مشت خبر خوب:
اوليش مربوط مي شه به خودم و روز کلاس زبان و غيره!
اما خبر ديگه؛ فارغ التحصيلي آزي..
و مسلماً سور ي که به اين مناسبت خواهند داد!!
( من يکي که تا "سور" ندن، اوشون رُ ليسانسه نمي دونم )
البته اگه سؤال تون اينه که من سرِ پيازم يا ته اون؟ بايد بگم هيچ کدوم!
من از پياز و متشابه هاش ، اصلاً خوشم نمياد..
ديگه اين که فردا [مثلاً] جشن تولد من ـه..
فکر مي کنين با حضور کي؟! با حضور دوستانِ خواهرم!!!! ..جالبه نه؟
خُب من ميرم به باقي اتاق برسم..
فقط اين جمله ي لورين رُ هم بگم که: « اگر چه تغيير کردن
هميشه آسان نيست ، اما هيچ وقت براي تغيير کردن دير نيست.»