جمعه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۰

پائيز که اومد، با خودش خوبي آورد، با خودش زندگي آورد
اون برگ هاي خوش رنگ رُ يادتونه..!؟
چه قدر همه شيفته ي صداي خش خش برگ ها،
وقتي روشون راه مي رفتيم ، مي شدن..
زمستون هم به همه ي عظمت ش ، لحظاتي شيرين
برامون پديد آورد.. لحظات غريبي که در دل سرما و خشکي
بارون و برف ش ، جهان رُ تازه مي کرد..
و حالا نوبت بهاره..
يه فصل جديد براي تازه شدن..
براي شکفتن و باز شدن.. براي رشد و زندگي دوباره
بهار يه اميد تازه است.. براي زندگي
و زندگي يک مسير ـه ، براي عشق ورزيدن
محبت ، دوستي ، نيکي ، خوبي..