پنجشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۱

- اين دومين عنصر است: خاک.
ما بخشي از اين جهان هستيم، خدايا. و خاکِ اين جهان از ترس هاي ما
انباشته است. ما بر شن ها گناهان خويش را خواهيم نوشت و اين تکليف
را به عهده ي باد مي گذاريم تا آن ها را پراکنده کند.
دست هاي ما را استحکام بخش و مگذار که از مبارزه دست برداريم ، حتا
هنگامي که خويش را شايسته ي رفتن به جنگ نمي دانيم.
از حيات ما استفاده کن. رؤيا هاي ما را غنا بخش. اگر ما از خاک ساخته
شده ايم، خاک نيز از ما ساخته شده است. همه چيز فقط يک چيز است.
به ما بياموز و ما را به خدمت بگير. ما هميشه از آنِ تو هستيم.
قانون به يک فرمان تقليل يافته و آن اين است: همسايه ي خويش را
چون خود دوست بدار!
اگر دوست بداريم، اگر عشق بورزيم جهان تغيير خواهد کرد. نورِ عشق،
ظلمات گناه را پراکنده خواهد کرد.
ما را در عشق استحکام عطا کن. به ما کمک کن تا عشق خداوند را براي
خويش بپذيريم.
به ما نشان بده که چه گونه خويش را دوست بداريم.
ما را ملزم کن تا در طلب عشق ديگران باشيم. حتا اگر ترس از طرد شدن
و يا نگاه هاي سخت يا خشونت قلب ديگري وجود داشته باشد، هرگز
مگذار که از جست و جو و طلب عشق دست برداريم.