شنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۲

چند روز پيش از «بلاگستان، شهر شيشه اي» ايميل داده بودن (تبليغ) که کتاب واردِ بازار شد! من اواخر مرداد بود که اينو خريدم، واسه همين پرسيدم اين همون کتابه يا يه چيز ديگه ست؟! که جواب دادن؛
na dige hamune
un moghe faghat 7 jeld umade bud birun ke yekisho to kharide budi pas ..
!!!!kheili khosh shansi

جالبه، نه؟ :)))

ديروز حالم اصلاً خوب نبود، همه ش قرص و غيره.. اما الآن بهترم. واي! هيچي واسه ميدترم نخوندم!! اصلاً حس درس نيست.. تازه کلي کار هم ريخته رو سرم که بايد انجام بدم.. ديروز پيچ شوفاژ اتاق م رُ باز کردم، بعد شد فواره! همه ي کتاب ها و لوازم م رُ خيس کرد.. الآن هم اتاق م خيلي خيلي به هم ريخته ست، هر چيزي يه گوشه پهن شده.. مبل و فرش و صندلي و کتاب ها و غيره..

اولين باري نيست که از اين حرفا مي شنوم، اما هميشه اين جوري بوده و خواهد بود که هر کاري دلم خواستم انجام ميدم، از هيچ کس هم دستور نمي گيرم و اجازه نمي دم کسي تو کار من دخالت کنه.. دو نوع احمق وجود دارد: آنان که به خاطر يک تهديد، از انجام کاري دست مي کشند، و آنا که گمان مي کنند مي توانند به کاري دست بزنند، چون تهديدگرانه است..