دوشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۲

يه روز خوب، با يه شروع بد ! (يا مراسم بتادين خوران!)

خيلي ممنون واسه امروز صبح :) کلي خوشحال شدم ديدم ت !
و کلاس ها هم، خوب بود ! البته کلاس عصر (فرانسه1) رُ نرفتم؛ يعني خواب موندم! ظهر اومدم خونه و جلو تلويزيون خواب م برد (تا 6 عصر) خلاصه اين جوريا!

صبح از خواب پاشدم، (نگفتم؟ من هنوز بعضي روزا تب دارم! و خُب همچنان سرماخوردگي!! و به همين خاطر هنوز قطره ي بيني و قرص و غيره استفاده مي کنم) چشم هام بسته بود، قطره رُ چکوندم تو بيني م يه دفعه ديدم داره مي سوزه !! نگاه کردم ديدم بتادين بوده !!! (قطره رُ استباهي برداشته بودم) همون اول که کلي ش رُ خوردم و البته يه کم هم استفراغ و غيره اما عملاً هيچ فايده اي نداشت، تا ظهر همه ش بوي خيلي آزاردهنده ي بتادين تو حلق م بود! هرچند همه ش داشتم آدامس و آب نبات مي خوردم اما تا ظهر کاملاً از بين نرفت! خوبي بخش ما اينه که هيچ کس روزه نمي گيره..!! يه جورايي بدترين اتفاق که مي تونست بيوفته تا خواب از سرم بپره !! جالب اين بود که همون اول وقتي نفس مي کشيدم تا ته حلق م خشک ميشد!! بگذريم، I'm fine now
امروز رفتم برگه ي امتحان م رُ ديدم.. (همون که گفتم افتضاح شدم!) مي دونين مشکل من چيه؟ يکي تلفظ يکي vocab ! خيلي جالب بود، واژه ها جلوم بود (واسه رفع اشکال مثلاً) پرسيدم خُب مگه ايني که من نوشتم چي ش غلطه؟ بعد فهميدم اصلاً اون جوري تلفظ نميشه.. اگه يه نفر درست تلفظ کنه مي تونم بنويسم باور کنين! اين يک سال که مثلاً تستي درس مي خونديم اصلاً ديگه با writing کاري نداشتم، واسه همين هم ... !!
امروز ميدترم رُ هم يه کم انداختيم عقب.. يعني اصلاً من تو کلاس نبودم وقتي اومدم ظاهراً بقيه انداختن ش يه هفته بعدتر! هر چه قدر هم مي خوني که تموم نميشه! همه ش vocab و vocab و vocab.. حالا باز هم خوبه ما hw نداريم الکي.

U have powers U never dreamed of. U can do things U never thought U could do. There're no limitations in what U can do except the limitations in Ur own mind as 2 what U cannot do
Don't think U cannot
Think U can.. / Darwin P. Kingsely