چهارشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۲

به همه ي کارهام رسيدم :)
مثل همه ي روزهاي تعطيل ظهر از خواب پاشدم و خُب تا عصر ناهار و استراحت و حمام و کامپيوتر و چک ميل و تلويزيون.. بعد هم بيرون؛ خوارزمي خيلي خلوت بود => باز هم اينترنت و وبلاگ خوني و خريدنِ هديه و چيزاي ديگه (يه شلوار هم خريدم) و البته موهام رُ هم کوچولو کردم!

پ.ن. داشتم از جلو پستخونه رد ميشدم، يه دفعه به سرم زد صندوق پستي رُ چک کنم! تا از تاکسي پياده شدم و غيره همه ي چراغ هاش رُ خاموش کرده بودن، آقاهه داشت در رُ مي بست بهش گفتم «صندوق پستي رُ چک کنم؟» گفت زود! خلاصه يه نامه از دوستم داشتم بهتره بگم penpal م! يه دختر دو سال از من کوچيکتر که تو آلمان زندگي مي کنه، از طريق e.mail دو سه سال پيش با هم آشنا شديم و هر از گاهي واسه همديگه کارت و نامه مي نويسيم.. الآن هم يک ماهي ميشه که تنهايي رفته ژاپن ! خيلي دختر باحاليه، اگه بياد ايران حتماً مي بينمش! چون کاراته رُ دوست داره تصميم گرفته تنهايي از آلمان بره ژاپن که اون جا کاراته رُ ادامه بده!!! الآن هم نوشته داره ميره کلاس زبانِ ژاپني و دانشکده ي کاراته !

پ.پ.ن. دنبالِ کاستِ جديد قاسم افشار بودم (هر چند خيلي ازش خوشم نمياد! به خاطر همون آهنگِ خليج ابي ش) که ظاهراً هنوز به بازار نيومده اما يه کاست ديگه گرفتم به اسم «سفر» از گروهِ کارما / آهنگ و تنظيم ش هم از بهنام ابطحي ـه. خلاصه اين که جالب بود خصوصاً دو تا از آهنگ هاش که از مارتيک و عارف هست (اگه اشتباه نکنم) اون يکي ش يادم نيست الآن اما يکي ش اين بود:
سر شو هاي هاي
پيش تو ام يار يار
سحر بجنگم..
همه چي م يار / همه چي م يار
همه چي م يار يار يار يار يار / همه چي م يار..

و البته شعارشون هم اينه:
اعمال نيک و مثبتي که انسان در گذشته انجام داده است باعث مي شود که انرژي مثبتي که شخص به محيط اطراف ش نثار کرده مجدد به سوي او بازگردد (کارماي خوب) به همين صورت اعمال منفي باعث مي شود که انرژي منفي به صورتِ کارماي بد به انسان باز گردد و اين دقيقاً عکس العمل انرژي منفي به وجود آمده از رفتار اوست.
کارما مي گويد هيچ چيز بي دليل اتفاق نمي افتد.. Karma Band

امروز تو معدل يه پسره (کلي تيپ زده بود) يه شاخه گل و يه هديه ي کوچولو (با کاغذ کادوي خوشگل) منتظر وايساده بود، کلي دلم مي خواست برم باهاش حرف بزنم !! (هر چند زود بود بگم تو هم خر شدي اما دوست داشتم دوست ش رُ ببينم..) من خودم هميشه از هديه دادن (و گرفتن البته!!) خوشم ميومده و مياد و هميشه هم به هر کي مي شناختم کلي کادو دادم (حتا با اين که چند وقته هيچ کسي نبوده..) اما خيلي حس خوبي داره از کسي هديه بگيري، همه ش ميشه خاطره..
و البته خيلي بيشتر کيف داره وقتي بخواي واسه کسي هديه بخري؛ مثلاً يک هفته کل شيراز رُ بگردي، همه چيز رُ ديده باشي اما هنوز اوني که مي خواي رُ نديده باشي.. و حتا اون شکي که "آيا خوشش مياد؟" و کادو گرفتن و هديه دادن.. آخي چه قدر ناز !

پس در دل خود گفتم
حتا بر من نيز خواهد گذشت
همان که بر آن ابله شد
راهِ خود را بپوي، نانِ خود را بخور؛ با لذت!
و بنوش باده ات را با دلي شاد
که پيشاپيش کردارت پذيرفته ست نزد خداوند.
بگذار ردايت هماره سپيد باشد
و موهايت را بي روغن مگذار..
و به راهِ قلب ت گام بردار
و به نظرگاهِ ديدگانت
اما بدان براي اين همه
خدا تو را داوري خواهد کرد..
(ورونيکا تصميم مي گيرد بميرد - کوئليو)


يه ايميل جالب داشتم که اگه تکراري نباشه به يه بار خوندن ش مي ارزه:
عنوان: سوره اي جديد در قرآن با اسم «الانسان» يا همون آدم !
آدم؛
و همانا گاو را آفريديم تا انسان هيچ گاه احساس نکند
خيلي نفهم است
و الاغ را آفريديم تا خوشحال باشد که از انسان خرتر هم هست
و موش را تا فکر نکند خيلي ترسو ست،
و ميمون را
تا هيچ وقت احساس نکند فقط اوست که بي دليل مي خندد.
#
و همانا انسان را آفريديم و به او عقل داديم و دستور
داديم برود آدم شود،
و هزار سال و هزار سال هم بيشتر فکر کرد و آدم نشد،
و فرشتگان گزارش دادند
که از گاو نفهم تر، از الاغ خرتر
و از موش ترسو تر است.
و بعد از آن همه ي ميمون ها مطمئن شدند که بي دليل نمي خندند.
#
و خداوند داناست، و زندگي زيباشت و شما نمي دانيد
و خداوند تواناست، و همانا شما را آفريديم چون زورمان مي رسيد
اي کساني که ايمان آورده ايد، اِنقدر زور نزنيد
زورتان نمي رسد.
و اين همه است که هست، اگر نمي خواهيد برويد بميريد
و اگر مي خواهيد پس ديگر نق نزنيد.
و انقدر فکر نکنيد، کارتان را بکنيد و با خودتان حال کنيد
شايد که رستگار شويد.