شنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۲

ماري دلبندم. به راستي روز رحمتِ الهي فرارسيده است، چون تو به اين جا، با اين خانه مي آيي! فکر کردم خودم دعوتت کنم اما از شنيدنِ «نه» مي ترسيدم. و از Charlotte خواهش کردم اين کار را به جاي من انجام دهد. به من گفت تو پذيرفته اي که در ميهمانيِ من شرکت کني :)
..شايد فِراغي را که در اين روزها ناچار به پذيرشش هستم، خود سودمند باشد؛ چيزهاي بسيار بزرگ را تنها مي توان از دور ديد. (ج. خ. جبران)

اين هري پاتر عجب وير خوبيه! همه ي روزم رُ پر کرد :)
ساعتِ 3 ظهر بيدار شدم! تا 4 از خواب پاشدم و حمام و شير و بيسکوييت. بعد پاي کامپيوتر بودم تا 7 شب. 7 تا 8:30 بيرون کاري داشتم، بعد روزنامه و شام و از 11 شب پاي کامپيوتر.. احتمالاً تا 8 صبخ به همين منوال! بعد کتاب مي خونم و استراحت.. 9 مي رم دوش مي گيرم و آماده مي شم برم آموزش پرورش.. اين برنامه ي يک روز يک شخصِ مفيده! ...ديگه خودم هم حوصله م سر رفته، يا خوابم يا پاي کامپيوتر.. امروز مامان کلي گير داده که مريض مي شي و فلان. تنها کارِ من که تو دنياي واقعي هست؛روزنامه خوندن و غذا خوردن و بيرون رفتن (و اشتراک خريدن! ـه) تصميم دارم از فردا صبح ها برم بيرون؛ برم ره برم.. برم کوه.. حداقل اِنقدر نشينم يه جا!

گفته بودم صــد تا کــلــيــد، بـراي مـا جـا مـي ذارن
مزرعـــه هـــــاي گـنــدم ر ُ، بـراي فــــردا مـي ذارن
فردا رســيــد و خـوشه اي، تو دستِ ما باقي نموند
سقفِ ستاره ها شکست، رو سرمون طاقي نموند
نمي دونم يغما گلرويي چه طور يه دفعه گل کرد، مثلاً همه ي آهنگ هاي کاستِ پرنده بي پرنده، ترانه ش از اونه! و خودش هم تو کاست ترانه هايي رُ دکلمه مي کنه.. و حتا گيتار کلاسيکِ اين کاست هم با اونه! ..يا مثلاً فيلم "هفت ترانه" ترانه هاش همه از اونه (7،8 تايي بايد باشه..)

راستي اين هم توضيحِ واژه هاي اينترنتي به زبانِ ساده (فارسي).