یکشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۲

من هميشه روزنامه ي يکشنبه ي جام جم رُ دوست داشتم! (ويژه نامه ي کاشف) امروز چند تا مطلب از اونو مي خوام بنويسم؛
* اگه توپي رُ به سمتِ بالا پرتاب کنيم، جاذبه ي زمين اونو به پايين بر مي گردونه (البته به شرطي که سرعتِ توپ کمتر از 11 کيلومتر بر ثانيه باشه که تا به حال هيچ چيزي حتا تا نزديکي هاش هم اختراع نشده!) اما اگه سرعتِ اون جسم (يا توپ) 11 کيلومتر بر ثانيه باشه، نيروي جاذبه ي زمين نمي تونه اونو در نهايت خنثا کنه و به مسير خودش ادامه مي ده..!
* 6 ميليارد نفر جمعيتِ کره ي زمين و هر سال 365 روز و هر روز 24 ساعت و هر ساعت 60 دقيقه.. بنابراين هر 11400 نفر در يک دقيقه به دنيا اومند يا به عبارتِ ديگه، در سرتاسر دنيا، 11 هزار و 400 نفرِ ديگه هستن که با شما به دنيا اومدن!
* زمين زير پاي ما (مثلاً شيراز) با سرعتي حدودِ 1300 کيلومتر بر ساعت (يا 350 متر بر ثانيه) مي چرخه؛ پس چه جوريه که اگه ما يک ثانيه بپريم بالا، همون جاي قبلي فرود ميايم نه 350 متر جلوتر؟! پاسخ ش ساده ست.. چون سرعت نسبيه! يعني بستگي داره نسبت به چي بسنجيم! در واقع وقتي يک ثانيه مي پريم بالا، 350 متر جلوتر فرود ميايم ولي زمين هم 350 متر مياد جلو..! پس تنها راه اينه که (حالا چه رو طمين وايساده باشيم چه تو هوا) ما در هر ثانيه 350 متر به جهتِ خلافِ زمين نيرو صرف کنيم تا جا به جا شيم!
به بيانِ ديگه، وقتي هواپيمايي (يا دونده اي! رو زمين يا تو هوا فرقي نمي کنه) با سرعتِ 20 متر در ثانيه حرکت مي کنه، از ديدِ ما (ناظر زميني) در يک ثانيه 20 متر مي ره به سمتِ شرق اما از ديد کسي که در خارج از جو زمين وايساده؛ زمين 20 متر به سمتِ غرب حرکت مي کنه..! جالب بود، نه؟!

امروز کلي «حضور غايب» بودم! چون پشتِ پرده بودم و پرده رُ گرته بودمتا کنتراستِ نورِ پس-زمينه درست باشه، آخه آبجي مون داشتن عکسِ حرفه اي مي نداختن و خلاصه سايه ها مهم شده بودن..! صبح رفته بودم آموزش پرورش؛ يه خانومي بود ( ..زاده؟! يادم نيست فاميلش!) خانم چادري بود اما خيلي مهربون بود! مهر و امضا رُ اون بايد مي کرد (مشاور متوسطه بود.) کلي زود کارم رُ راه انداخت، با بقيه هم خيلي خوب بود! خلاصه مرسي خانوم نمي دونم چي چي !! ديشب يکي ساعتِ 5:48 زنگ زد خونه ي ما، شماره ش رُ ننداخت، من هم پاي کامپيوتر بودم و فکر کنم همون موقع کانکت شدم. خيلي واسه م جالب بود بدونم کي بوده؟ آخه ما اصلاً مزاحم تلفني نداريم.. (خريداريم!)
راستي به سرافت(صرافت؟) افتادم وبلاگ ننويسم! مي خوام ببينم وقتي مي ترکم چه شکلي مي شم! آخه اگه ننويسم؛ مي ترکم! اين هم لينکِ عکس هاي خاموشي تو امريکا! کلي دلم واسه شون سوخت! (لينک از قلم مو)
اين هم پيشاپيش واسه روز زن؛

* The most important thing a fother can do 4 his children is 2 love their mother
* God can not be every where and therefore he made mothers
* Mother hood: all love begins & ends there
* A mother is she who can take the place of all others but whose place no one else can take
* The heart of a mother is a deep abyss @ the bottom of which U will always find 4giveness
* Men R what their mothers made them


خيلي فمينيستي شد، نه؟ اين دو تا آخري رُ هم بخونين:

* Motherhood is a wonderful thing, What a pity 2 waste it on children!
* There were no great men who had no great mother