شنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۲

الوعده وفاء يا يه همچين چيزي..
اين هم فرمِ اصلي بخش نامه ي انتقالي؛ صفحه ي يک ، دو ، سه
ببخشيد يه کم دير شد، آخه شب من تازه از الآن شروع مي شه (ساعتِ 2:30 بامداد بود تازه رفتم دوش گرفتم!) ..بالاخره انتخاب رشته م تموم شد! 100 تاش رُ انتخاب کردم ولي در کل، سه تا رشته ي اول و موردِ علاقه م: کامپيوتر - عمران - زبان !
يا الکي خوشم يا هر چيز ديگه؛ but i'm sure که قبول مي شم :)
راستي! يه سايت هست که در اصل ژورنالِ اسلامي هست.. اگه خواستين برين ببينين! شايد موردِ پسند واقع شد !

در درونت همواره صدايي است
که با تو چُنين نجوا مي کند؛
«حس مي کنم اين کار برايم بسيار عالي است،
مي دانم که اين يکي درست نيست..»
نه معلم، نه واعظ، نه پدر و مادر ، نه دوست
و نه هيچ آدم عاقلِ ديگري
نمي تواند در اين مورد تصميم بگيرد
که چه کاري براي تو درست است؛
فقط به صدايي که درونِ تو سخن مي گويد
گوش فرا ده.. (شل سيلور استاين)

God is with you all the time,All you have to do is,Open your eyes and Let your heart, beat as fast as it wants and then,You are free,from all the things, has limited you. (Sepide)