پنجشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۲

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم..
شهريار کوچولو برگشت و گفت: مرسي! شما بهترين لطف رُ در حق من کردين. امروز بهترين روزِ عمرم بود؛ حداقل ش اين که يک سال انتظارش رُ کشيده بودم :)