یکشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۱

دو خبر شديداً عجيب از روزنامه ي جام جم امروز:
سرپرستِ گروه سازندگان عروسک هاي ملي اعلام کرد پس از عروسکِ "دارا" عروسکِ ملي "ندار" هم
به بازار مي آيد. ايشان گفته که: "بر خلاف عروسکِ دارا که برعکسِ اسمش به هيچ وجه ملي نيست،
عروسکِ ندار کاملاً ملي است. ندار کفش ندارد. شلوارش وصله است و پيراهن آستين کوتاه پاره اي هم
به تن دارد و نمادي از زندگي واقعي مردم است. به همين علت هم از سر و وضعش معلوم است که ندار
است." جدا از اين که ساخت اين عروسک جديد هيچ جورهايي متلک به ملت شريف به حساب نمي آيد
و جدا از اين که اصلاً معلوم نيست، اگر عروسک ملي اين است، پس عروسکِ دارا ديگر چه صيغه اي است؟
جدا از همه ي اين ها؛ شما تصور کنيد در ذهن تان آن کارگرهاي چيني را که در کارخانه شان مشغول به
ساختِ اين ندارهاي گوگولي هستند. فکر کنيد آن ها چه طور به ريش و سبيل ما مي خندند..؟!
و دومين خبر هم اين که: شهرداري تهران در اقدامي عجيب و غريب، مسير ويژه ي دوچرخه سواري را که
در خيابان کارگر شمالي و با صرف هزينه اي هنگفت کشيده بود، پس از گذشتِ تنها يکي دو ماه از تکميلش
خراب کرد!! حالا بماند که اين روزنامه کلي متلک گفته که رنگِ سبز اين مسير ويژه با لباس دختر يکي از
مسولان شهرداري منطقه set نبوده و .. (اما خبر جدي ـه!)
~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~
اين هم temp جديد واسه هموني که خودش مي دونه.. ببينم ديگه راضي مي شه..
راستي! دو روزه خواب هاي باحال مي بينم.. از اين خواب ها که وقتي بيدار مي شين سرشار از انرژي هستين..
ولي حيف که ديگه بيدار شدين و تموم شده.. پريروز که يه خواب به تمام معنا بود! از روز اول مهر و باز شدنِ
مدارس گرفته تا روزنامه پيک سنجش و درس.. و يه ماشين که توش من بودم و Lene !! و غريبه جونم و
يکي ديگه.. (فکر کنم مامان خودم!) ..که از پاسداران شروع شد و قرار بود بريم پارک ساعي (ولي عصر) و
نماي جنگل هاي عباس آباد (که من عاشقشم..) و در آخر هم خيابون قصردشت شيراز!!
ديشب هم که ماجراي يه دوستي باحال بود.. يه سفر به ناکجاآباد.. اما خيلي خوش گذشت.. دختر باحالي بود!
~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~
نمي دونم با اين temp جديد چه بلايي سرِ آرشيو م مياد.. اما خيلي هم مهم نيست..
من آرشيو کاملي داشتم.. دو صفحه آرشيو.. اون قدر اين چند وقته با وبلاگ جونم بودم و از همه چيز
حرف زده بودم که ظاهراً ديگه جا نداشته! با گذاشتنِ temp قبلي؛ آرشيوم از بين رفت.. تقريباً همه ش!
يه مدت خيلي رو آرشيو حساس بودم.. يادمه از نامه هاي خاص! ام کپي مي گرفتم.. اکثر e.mail ها رُ
save شده رو CD دارم.. (البته ظاهراً يه دست و پا چلفتي مي خواد گمش کنه..) بگذريم!
ولي الآن ديگه خيلي آرشيو مهم نيست.. مهم اينه که من به اين جا رسيدم.. تو هم به اين جا..
مهم اينه که يه مدت نوشتم.. يه مدت خوندي.. جواب دادي و حرف زديم.. و الآن اين جا ييم..
اصلاً به قول آيدا "کاپر دي يم" و Seize the day و دم رُ غنيمت شمار! آرزومندِ آرزوهات :x