شنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۱

امروز account ندارم! اين ها رُ فردا پابليش مي کنم احتمالاً..
اين اولين بارِ که بدونِ اينترنت موندم :( ..اصلاً حس خوبي نيست! دفعه ي قبل که مثل الآن فقط مي نوشتم و منتظر مي شدم تا بعداً پابليش کنم، همون اوايل بلاگيست شدنم بود.. که تلفن مون قطع بود.. حدود 5 روز فقط با WordPad کار کردم.. و حالا هم!!
خُب امروز جمعه ست.. و فردا هم کلي کار رديف کردم که انجام بدم.. البته خيلي هاش امروز با تلفن حل شد.. راستي يه چيز جالب:
خيلي قبلاًها ، من هميشه پاي تلفن بودم.. (Sepehr) ........ قبلاًها ، من هميشه تلفن رُ جواب مي دادم (Azizi)
و الآن تقريباً هيچ کاري با تلفن ندارم.. خدا رُ شکر کسي هم شماره مون رُ نداره، واسه همين اگه سالي يک بار هم زنگ بخوره و اگه خونه باشيم، بايد اون قدر زنگ بخوره تا يکي دلش بسوزه و احياناً جواب بده.. البته به شرطي که اشغال نباشه (رو نت نباشيم)! خلاصه اين هم تهاجم فرهنگي که گراهام بل قصد داشت به ما وارد کنه.. ولي نافرجام موند!
مممـ.. خيلي وقت بود روزها رُ گم کردم.. فرقي نمي کنه چه روزي باشه.. ولي امروز "جمعه" بودن رُ حس کردم.. يه روز اضافي.. يه روز الحاقي به بقيه ي روزهاي هفته.. يه حس معطلي.. بي حوصلگي.. تکراري.. اميدوارم زود فردا بشه!
~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~
قشنگ يعني تعبير عاشقانه ي اشکال..
~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~
جديداً e.mailهاي عجيب به دستم مي رسه.. نه! فحش و بد و بيراه و ويروس و.. ديگه عادي شده!
مثلاً امروز يه mail داشتم از کسي به اسم malmal که به فارسي بود! و دعوت کرده برم يه متن رُ بخونم.. (الآن که account ندارم اما اگه ديدم جالبه، بعداً اين جا هم بهش لينک مي دم..) متن نامه اينه: (بدون سلام!) مفهوم روابط آزاد بين زن و مرد در ماکسيزم و تفاوت آن با مفهوم بورژوايي سکس آزاد..بخش اول.. به يه بار خوندم مي ارزه.. فقط همين! و دقيقاً هم با همين اشتباه (خوندم! به جاي خوندن!) و در subject هم آدرس يه وبلاگ هست! يا پريروز از سايت نغمه برام news letter اومده بود.. و نامه هاي فلسفي از club فلسفي ايران..
~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~
امروز يه تبليغ شنيدم.. البته دقيقاً نفهميدم، اما ظاهراً؛ نمايش «بي تو مهتاب شبي» به نويسندگي و کارگرداني آقاي --- ( يادم نيست، رزاقي؟ نراقي؟ ) تا روز 30 شهريور ، ساعت 7.5 ، تالار آبفا (ساحلي شرقي)... من که فکر نکنم [با اين که خيلي دوست دارم] نرَم، اما کارگردانش هموني هست که 2 سال پيش تأتر «بوي خوش سيمرغ» رُ اجرا کرد.. نمي دونم رفتين يا نه؟ نمايشِ "منطق الطير" عطار با رقص و موسيقي.. خيلي کار قشنگي بود.. بهترين رقص باله هم مالِ دختر همين شخص بود در نقش "سيمرغ"..
~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~
دنبال يه شعر قشنگ مي گردم..
ولي پيدا نمي کنم.. فعلاً با همين مي سازيم:
اگر ماه بودم، به هر جا که بودم
سراغِ تو را از خدا مي گرفتم؛
وگر سنگ بودم، به هر جا که بودي
سرِ رهگذارِ تو جا مي گرفتم..
اگر ماه بودي -به صد ناز- شايد
شبي بر لب بام من مي نشستي؛
وگر سنگ بودي، به هر جا که بودم
مرا مي شکستي، مرا مي شکستي!
~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~
ظاهراً به نت گردي هاي شبانه عادت کردم.. کاشکي الآن اشتراک داشتم.. به وبلاگ خوني، وبلاگ نويسي، check mail و هزارتا کار ديگه! عادت کردم.. راستي! يه چيز جالب؛ بعد از مدت ها ديشب کلي chat کردم! احتمالاً همه مي دونن که من اهل چت نيستم، مگه با فاميل ها (خارج هستن) يا دوستام.. ولي ديروز رفتم تو Room شيرازي ها و 1 و نيم ساعت الکي msg مي دادم.. البته نتيجه ش اين شد که يکي رُ به Friend list اضافه کردم.. اون هم بعد از مدت ها!! خيلي وقت بود که Friend listم دست نخورده بود..
راستي! چه قدر خوبه هر شب يکي باشه تا بهت شب به خير بگه.. بگذريم!
~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~
من هنوز اشتراک نگرفتم . نت.نستم ا.ن وبلاگ رُ بخونم، ولي امروز دومين e.mail به دستم رسيد:
با سلام
ادامه ي مطلب ديروز از ساعت 11 شب بر روي بلاگم قرار مي گيرد،
«مفهوم روابط آزاد بين زن و مرد در مارکسيزم» / وبلاگِ شب تنها..
~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~o~
چند وقتيه هر کي رُ مي بينم فکر مي کنم آشناست.. نمي دونم چرا! اما بعضي موقع ها حتا شک هم ندارم.. ولي فکر کنم اشتباه مي کنم چون طرف هيچ عکس العملي از خودش نشون نمي ده. و چون ديگه اين همه زياد من آدم نمي شناسم!!