پنجشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۱

مرا ببوس..
مرا ببوس..
براي آخرين بار
تو را خدا نگه دار
که مي روم به سوي سرنوشت
بهار ما گذشته
گذشته ها گذشته
روم به جست و جوي سرنوشت..
.
در ميان طوفان هم پيمان با قايق ران ها
گذشته از جان بايد بگذشت از طوفان ها
به نيمه شب ها دارم با يارم پـيـمـان هـا
که بر فروزد آتش ها در کوهـــســـتـان ها
از شب سياه سفر کند
ز تيره راه گذز کند
نگه کن اي گلِ من
سرشک غم به دامن
براي من بيفکن..
.
مرا ببوس..
مرا ببوس..
براي آخرين بار
تو را خدا نگه دار
که مي روم به سوي سرنوشت
بهار ما گذشته
گذشته ها گذشته
روم به جست و جوي سرنوشت..