جمعه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۱

از گورخري پرسيدم؛
"تو سفيدي راه راهِ سياه داري، يا اين که سياهي راه راه سفيد داري؟"
گورخر به جاي جواب دادن پرسيد؛
" تو خوبي فقط عادت هاي بد داري، يا بدي و چندتا عادت خوب داري؟
ساکتي بعضي وقت ها شلوغ مي کني، يا شيطوني و
بعضي مواقع ساکت ميشي؟
ذاتاً خوشحالي بعضي روزها ناراحتي، يا ذاتاً افسرده اي بعضي روزها خوشحالي؟
لباس هات تميزن فقط پيرهن ت کثيفه، يا کثيفن و شلوارت تميزه؟"..

شما بودين چه جوابي مي دادين..؟!
به گرخر ـه نه! به خودتون.. شما چي هستين..؟! کي هستين..؟!
و بايد چي باشين..؟! بايد کي باشين..؟! فکر مي کنم ارزشش رُ داره
که براي يک بار هم شده ، به گذشته مون برگرديم ، از اون درس بگيريم
و خودمون رُ براي آينده آماده کنيم..
"تو سفيدي راه راهِ سياه داري، يا اين که سياهي راه راه سفيد داري؟"