سه‌شنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۲

گاهی وقت ها زندگی بازي هايی با آدم می کنه که ترجيح می ديم سکوت کنيم. اين سکوت آدم رُ داغون می کنه؛ می شکنيم، می سوزيم، اما هيچی نمی گيم.
حالا فکرش رُ بکنيد وقتی طرف مقابل تون هم سکوت کنه اون وقت چه بلايی سر آدم می ياد... شما بگيد... شما اگه جای من بوديد و مقابلتون دنيايی از سکوت بود چه کار می کرديد؟ (الهه ي مهر)

چند روز پيش واسه يکي از دوستام مي خواستم يه کتاب آموزشي بخرم، 5 تا ترجمه ازش رُ ديدم تا يکي ش به نظرم خوب اومد.. کلي هاشون (با کلي ادعا) برداشته بودن هشل هفت نوشته بودن، بعد آخرِ کتاب لغت نامه چاپ کرده بودن که "نوعِ چاپ = font" خلاصه يه چيز افتضاحي که نگو! مثلاً توضيح داده بود که واسه فلان کار، نوارِ کار را باز کرده، گزينه ي سايه روشن را انتخاب کرده و مقدار داده را برابر واحدِ تابع بگيريد ! چي شد که اينو نوشتم؟ امروز يه کتاب دستم اومد که دقيقاً همين جوري بود! من که اصلاً نتونستم بخونم ش.. تازه کلي ادعاشون ميشه که فارسي رُ پاس مي دارن!
ديگه اين که امروز تولدِ خاتمي بود! تولدش مبارک ؛)
راستي من امروز رفتم «کار دانشجويي» کردم! (فکر کنم بهش همين رُ ميگن.. همکاري با بخش نوشته بودن خودشون!) خلاصه رفتم و خودم رُ معرفي کردم. مي خوام هر روز يه کم برم تو دفتر آموزش و اون جا باشم :)
مي دوني؟ خيلي کيف داره، همه ي پرونده ها زير دست ت هست.. کلي چيزهاي جالب!! و خُب روابط رله با همه ي استادها و غيره.. البته پول هم ميدن که اين جوري که من حساب کردم، هر يک ماه پولِ يک روز تاکسي م ميشه! اما جنبه ي اول ش واسه من خيلي مفيده، کلي باحاله!
امروز کلاس فرانسه هم بد نبود. يه نفر هست که هميشه با هم هستيم (از روز اول با هم اومديم کلاس) و خلاصه کلي خوبه که تنها نيستم، البته خوبي ش اينه که از من کلي بزرگ تر هستن و حداقل واسه من (بين استادهاي محترم) مشکلي نيست، تو بخش که مجبورم کلي بچه مثبت باشم.. بگذريم! به جاش کلاس هاي فرانسه خوش مي گذره ؛)
و البته همون رشته اي رُ ايشون خوندن که من يه عمر آرزوش رُ داشتم... اميدوارم هميشه موفق باشن :)
من چند روزه خيلي سرم شلوغ شده الکي، به هيچ کارم نمي رسم :| امروز بالاخره کتاب درسي مون رُ خريدم!!! آخه چاپ ش تموم شده بود و از اين حرفا.. راستي امروز صبح به خاطر همون جريانِ معافي (که نشد!) يه کم دير رفتم کلاس، يعني از کلاس 50 دقيقه فقط 10 دقيقه ش مونده بود و من هم مثلِ بچه پر رو ها رفتم و حاضري زدم!!! بعد از کلاس به استاد گفتم ببخشيد نشد زودتر بيام و غيره، کلي برعکس شد! اِنقدر اوشون گفتن ببخشيد و هر جور مي خواي و غيره که من بيشتر شرمنده شدم.. اين آقاي بيضايي خيلي ماهه! اميدوارم ترم ديگه همه ي واحدهامون با ايشون باشه (البته هنوز از نمره دادن ها هيچي نمي دونم) خُب، داره زمان مي گذره و من هنوز هيچي درس نخوندم!!!!!!!!!! بايد کم کم شروع کنم ديگه، مي ترسم نرسم..
ديگه اين هم يه لينکِ باحال؛ فحش هاي فارسي با ترجمه ي انگليسي البته خودِ فارسي ها رُ هم پينگليش نوشته که صحيح تلفظ بشه.. اما جالب بود! نمي دونستم «مرده شورت» ميشه I hope you are ready to die and be buried
اگر هم مي خواين اينترنت رُ خاموش کنين از سايت ش اقدام کنين! خُب ديگه جيش، بوس لالا.. خيلي خواب م مياد!



خُب تا اينجا رُ ديشب نوشتم، اما يه دفعه برق ها رفت (شانس آوردم save کرده بودم! و خلاصه pc رُ خاموش کردم و رفتم خوابيدم..) و فقط صداي گوش خراش ترانسفرماتورها بود و تاريکي.. از اين جا به بعد هم مالِ امروز؛

* داروک، کي مي رسد باران ؟
تو مشکل داري، کي؟ نه! مريضي.. نيستم، هستي! نيستم، نه؛ هستي. هستم. نه هستم..
هان؟ چي ميگي تو ؟!؟!؟!؟!؟!؟!

دانشکده که خوش مي گذره! فعلاً همه چيز رو به راه ـه. يعني دقيقاً هموني که من دوست دارم!! فکرش رُ بکن ديگه مجبور نيستم رياضي و فيزيک و غيره بخونم.. همه ي درس ها همونايي هست که از دبيرستان عاشق شون بودم. استادها هم که همه آشنا و در کل همه چيز خلاصه ميشه تو روابط دوستانه (شديداً متنفرم از روابط رسمي بين استاد و دانشجو).. thanx my God.. مرسي، مرسي، مرسي!

ديروز يه mail داشتم که اين قسمت ش جالب بود؛
In addition to the ways to say "thank you" in many languages on this page, I also have several other lists of translations in many languages: hello, good morning, good afternoon, good evening and good night, how are you?, welcome, goodbye, please, what is your name?, my name is..., do you speak English?, yes, no, and I don't understand.
If you want more information about a particular language, see my page of Internet Language Resources.
My goal is to include every language of the world on these pages. There are still several thousand languages out there that I don't have yet, so all additions and corrections will be very welcome

اگه چيزي نفهميدين اضافه مي کنم که اينا لينکِ صفحه اي هستن که مثلاً thank you رُ به 465 زبان مختلف نوشته.. گفتم که جالبه!

راستي يه چيزي! چرا هيچ کس کامنت نمي ذاره؟! البته خودم هم اصولاً n تا وبلاگ رُ مي خونم اما کامنت صفر ! امروز داشتم آمار ويزيتورهام رُ چک مي کردم که خُب بين 40 تا 50 متغيره و چند روز پيش 83 تا بوده (بيشترين ويزيتور در اين يک ماه) ؛ خُب با احتساب پست هاي يک روز درميون من؛ هر msg مي تونه 100 تا کامنت داشته باشه حداقل :|
شايد بايد اين توضيح رُ بدم که پديده اي به نام comment واسه اين اختراع شده که شما هر حرفي دارين رُ بزنين يا در موردِ اون msg نظر بدين (حالا چه موافق چه مخالف) و خلاصه هر چيز ديگه.. حالا نخواستين هم کامنت نذارين، چي کار کنم؟! I just jocking..

امروز رفتم kcc منتظر يکي از دوستام بودم و خُب کلي وقت اضافي داشتم.. يه کم وبگردي کردم و log off کردم اومدم بيرون، رفتم سالن مطالعه (به يادِ پارسال) يه سري آدم داشتن درس مي خوندن.. آخ که چه قدر پارسال خودمون رُ کُشتيم واسه دخترايي که اون ور مي نشستن! از بچه ها اکثراً خبري ندارم،امروز ايمان رُ ديدم و خلاصه کلي حرف زديم.. يکي شون برگشته هموني که مي خوند (معدن، کرمان) يکي ديگه هم معماري يه شهر ديگه و يکي ديگه هم لار خودش هم مکانيک کرمان (همه آزاد).. خلاصه کلي kcc رُ گشتم دوباره! با آسانسور رفتم کتابخونه و همه ي طبقه هاش رُ گشتم و با پله برگشتم پايين.. يادش به خير گير کردن هاي آسانسور..!! نشسته بودم تو لابي که ديدم يکي داره ميگه "سلام استاد" برگشتم ديدم ايمان ـه :) کلي خوشحال شدم، امروز جلسه ي معارفه ي عمراني ها بود؛ وقت نداشتم وگرنه مي رفتم، فقط يه کم رفتم ديدم چي به چيه و اومدم بيرون.. پيمان رهبر گروه شون بود و ايمان و چند نفر ديگه هم ارکستر ! پارسال بود، تو خونه ي پيمان CD ي معارفه شون رُ گذاشت، ديديم.. آخي! کلي دلم واسه بچه ها تنگ شده..

امروز قلم مو مي گفت آقاي نياکوثري به 100 (يا 200 ؟ حافظه م تموم شده!) ضربه شلاق محکوم شده و مجوز صبا رُ هم براي 2 سال لغو کردن.. کسي در اين مورد خبري نداره؟! هر چند اصلاً ازش خوشم نمياد، چند بار فقط باهاش دعوام شده!! آدم آشغال.. بگذريم!


امروز تو بخش بودم، ديدم آقاي فاضل داره رد ميشه.. رفتم سلام و کلي ماچ و بوسه و اينا بعد گفتم اين جا هستم کلي خوشحال شد :"> ايشون يکي از بهترين استادهايي بودن که تا به حال داشتم! فکر کنم دو ماهِ ديگه تز دکتراشون هست :)
من کلي از دانشجوهاي دکترا رُ هم مي شناسم! تازه امروز فهميدم اون آقايي که بهش سلام مي کنم و کلي هميشه با هم حرف مي زنيم فاميل ش "رحيمي" ـه... حالا حدس بزنين چه جوري؟ هيچي! داشتم چک ليست هاي نهايي رُ مي ذاشتم تو پرونده ها که ديدم عکس ايشون واسه م آشنا ـه.. (آخه هر پرونده اي رُ که باز مي کنم کلي هم فضولي مي کنم!!!) اوووف! امروز پرونده ي يکي رُ ديدم، تو پرونده ش يه تشويقيه بود که جزو 3 نفر اولِ بخش شده.. نمره هاش رُ نگاه کردم (کارنامه ي ترم پيش ش) همه بالا بود! 20، 20، 18 و غيره.. فکر کنم بايد شروع کنم به درس خوندن ديگه!
امروز معارف هم داشتم (همون که استادمون آخونده). خيلي آدم توپيه! کلاس هاش همه بحث و غيره ست و اصولاً باحاله (هميشه هم يه ربع دير ميايم همه -من خودم امروز 20 دقيقه دير رفتم- و حداقل 40 دقيقه هم زودتر تعطيل مي کنيم.. آخه بچه هاي کشاورزي قبلش کلاس دارن و نمي رسن زودتر بين، بچه هاي دامپزشکي هم بعدش کلاس دارن و بايد زود برن که برسن!!) خيلي آدم باحاليه.. همه چيز هم حاليش ميشه.. امروز مثلاً کلي بحثِ ورق بازي و شطرنج و اينا بود! يا بحث افتاد به پرونده ي "محمد خاني" کلي توضيح داد که چه جوري کشف کردن قاتل کي بوده و اون خانومِ عقد موقت بوده و غيره.. يا جلسه ي قبل يه پسره بود با عينک آفتابي اومد کلاس، ايشون هم گفتن فيلم عينکِ دودي و بعد کلي توضيح داد (اسم کارگردان و بازيگر و غيره) اصولاً آدم خوبيه، البته هنوز نمره دادن ش رُ نديدم!!

عصر هم رفتم کارت بگيرم (که خيلي بد شده بود.. خودش که گفت رولِ دستگاه کثيف بوده، چه مي دونم!) يه دستگاهِ جديد خريدن که اندازه ش فکر کنم 3 متر در يک متر با ارتفاع 1.5 متر هست.. حالا فکر مي کنين چند؟ 200 مليون تومن!!!!!!!!!!!!! جالبه نه؟ يه پرينتر !! البته لابد چيزهاي ديگه اي هم هست.. هنوز تو فکر اين م که يعني پول ش رُ در مياره؟ اِنقدر سود داره؟ خيلي جالب بود!!
راستي اين روزا تو شيراز برنامه هاي هفته ي نزديکي فرهنگي فرانسه و آلمان هست اما همه ش کارتيه و من هم آشنا ندارم :| از 27م هم فکر کنم برنامه هاي آسيا پسفيک شروع ميشه که تو سينما سعدي هست و فکر کنم اين يکي بليتي باشه. اين براي اولين بار هست که اين جشنواره تو شهري به جز يک پايتخت آسيايي برگزار ميشه..

: EASY & DIFFICULT

Easy is to get a place in someone's address book
Difficult is to get a place in someone's heart
Easy is to judge the mistakes of others
Difficult is to recognize our own mistakes
Easy is to talk without thinking
Difficult is to refrain the tongue
Easy is to hurt someone who loves us
Difficult is to heal the wound
Easy is to forgive others
Difficult is to ask for forgiveness
Easy is to set rules
Difficult is to follow them
Easy is to dream every night
Difficult is to fight for a dream
Easy is to admire a full moon
Difficult to see the other side
Easy is to stumble with a stone
Difficult is to get up
Easy is to enjoy life every day
Difficult to give its real value
Easy is to pray every night
Difficult is to find God in small things
Easy is to promise something to someone
Difficult is to fulfill that promise
Easy is to say we love
Difficult is to show it every day
Easy is to criticize others
Difficult is to improve oneself
Easy is to make mistakes
Difficult is to learn from them
Easy is to weep for a lost love
Difficult is to take care of it so as not to lose it
Easy is to think about improving
Difficult is to stop thinking and put it into action
Easy is to think bad of others
Difficult is to give them the benefit of the doubt
Easy is to receive
Difficult is to give
Easy to read this
Difficult to follow
Easy is to keep friendship with words
Difficult is to keep it with meaning



خبر ديگه اين که ؛ انتشار اينترنتي نسخه‌ي كامل «فريدون سه پسر داشت» اثر عباس معروفي پس از ۱۸۸مورد سانسور در مميزي ارشاد! که مي تونين از pdf ش رُ دانلود کنين..

امشب ساعت 9 شب می ريم فرودگاه. زنا با روسريای سفيد، مردا با پيرهنای سفيد. همه مون يکی يه شاخه گل رز سفيد می گيريم دستمون. همه مون. همه مردم ايران... من خيلي اخبار گوش نمي کنم اما الآن تلويزيون داشت مي گفت فقط حدود 10 هزار تا زن رفتن!! و خانوم شيرين عبادي هم صحبت کردن و غيره. خلاصه اين هم از اين. 5 شنبه البرادي قراره بياد ايران.. فکر کنم کافيه ديگه!!

شديداً با کمبود وقت مواجه هستم.. دو تا کار واجب هست که هنوز وقت نکردم انجام بدم! اول چند تا cd فيلم که ديگه از بس دستم موند، قديمي شده و هنوز نديدم شون! دوم هم جواب دادن به 2 تا نامه از دوستاي خارجي م که از قبل از کنکور جواب ندادم.. فکر کنم واسه عيد بود که يه کارت فرستادم، يا شايد هم valentine's day آخريش بود.. دقيقاً يادم نيست.. خُب ديگه msg اين دفعه خيلي طولاني شد.. شب به خير !