دوشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۲

سلام ملکوت عزيز :)
کلي دلم واسه ت تنگ شده بود..!! البته بهم گير نده که ديروز غايب بودم؛ با گواهي اومدم! دو روزه که يه کم زيادي ديگه حالم بد بود و اصلاً نشد پاي کامپيوتر بشينم.. يعني بهتره بگم همه ش خواب بودم! (البته mailها رُ جواب دادم) و الآن يه کم بدترم اما حداقل بيدارم! از ظهر که از دانشکده اومدم لالا بودم تا شب که پاشدم قرص خوردم و خُب هنوز هم بيدارم..

اگه 4 روز حالت بد باشه، تب داشته باشي و گلوت شديداً درد بکنه و سرت و چشم هات out of order باشه و بعد از 4 روز اصلاً خوب نشي و فقط خواب و قرص و تب باشه. و روز چهارم اِنقدر گلوت درد بکنه که ديگه نتوني حتا آب بخوري.. اگه گفتين چه نتيجه اي ميشه گرفت؟ ...احتمالاً بايد آنتي بيوتيک بخورم! (اين احتمالاً ش منو کشته) در هر حال از امروز قراره خوب بشم اما فعلاً که روندِ منفي داشته :(
بگذريم! بايد يه کم صفحه رُ سبک کنم و يه کم لينک ها و اين چيزا رُ که موکول ميشه واسه يکي دو روز ديگه. و البته چند تا متن هست که در اولين فرصت مي نويسم..
امروز تو يکي از تمرين ها در موردِ وبلاگ نوشته بودم. آقاي ---- که داشتن hwها رُ چک مي کردن، پرسيدن چي؟ گفتم weblog و يه کم توضيح دادم.. ايشون هم گفتن بايد جدا باشه هاآآآ.. من هم گفتم نه! حالا کم کم مي خوام در اين مورد تو کلاس ها حرف بزنم ؛)
ظهر هم که جلسه ي معارفه با آقاي رحيميان (رئيس بخش) بود.. تازه فهميدم ايشون کي هستن! روز اول که وارد بخش شدم بهم دست داد و سلام عليک و اين چيزا اما چون جوون بود فکر نکردم آدم خاصي باشه و دفعه هاي ديگه اصلاً بهش سلام نکردم..!!
عصر هم که حالم بد بود و خوابيدم و اصلاً نرفتم کلاس.. اميدوارم استاد هم کسالت داشته بوده باشن و کلاس تعطيل بوده باشه! (آخه اوشون هم زکام شديد شدن و ديروز کلاس هاشون تعطيل بود) ..خلاصه اين جوريا!
راستي واسه فردا يه msgي توپ خواهم داشت! ليستِ اينترانت ها و اينترنت هاي مجاني (البته خُب بيشتر واسه تهراني ها) حالا هر وقت حالم خوب شد مي ذارم ش اين جا..