یکشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۲

جالب ترين اتفاقي که مي تونه تو بخش بيوفته به نظرتون چيه؟ واسه يه کلاس عمومي داشتم تنهايي تو راهرو مي رفتم، يه سري دختر هم کلي کلاس و حرف و خنده از جلو م ميومدن، تا به من رسيدن يکي شون 10 متر رفت پايين! پاشنه ي کفش ش شکست !! آي خنديدم :)))))

زندگي سيبي ست، گاز بايد زد


من از زماني
که قلب خود را گم کرده است مي ترسم
من از تصوير بيهودگي اين همه دست
و از تجسم بيگانگي اين همه صورت مي ترسم..
(فروغ فرخزاد)

دو تا کوئيز داديم؛ اولي ش که صفر ! البته تا اون حد هم نه، اما کلي تقلب کرديم و بعد از جلسه فهميديم فرم A و B بوده ! امروزي رُ هم.. فکر کنم خراب کردم! يعني چک نکردم اما تا الآن 2 تا غلط (از 10 تا سوال) آخه پرونانسيشن داده بود که مي خورد به first اما بعد گفتن ميشد faced (اولاً r که تو british تلفظ نميشه! حرف دوم هم cshowa هست ديگه.. تازه ed که به c برسه /d/ تلفظ ميشه نه /t/ که به ما /t/ داده بود!) يا يه کلمه ي ديگه که با اون علائم فونتيکي من نوشتم found اما ظاهراً ميشده phoned !! حالا چراش رُ من هم نمي دونم! بگذريم..
گفتم؟ چند روز پيش داشتم پرونده ي يکي از هم کلاسي (!) هام رُ نگاه مي کردم، ديدم متولدِ 1349 هست !!! يعني 15 سال از من بزرگتر !!!!! يعني اگه به موقع ش وارد دانشگاه شده بود، دکتراش رُ هم کلي وقت پيش گرفته بود!! خلاصه کلي به خودم اميدوارم شدم :) و خُب عجب پشت کاري داشته اون خانومه! يه نفر ديگه رُ هم پيدا کردم که متولد 1359 بود. و دو نفر رُ هم ميشناسم که متولد 1360 هستن (يکي شون همون دختره که رتبه 5 کنکور بود)

درخشش چشم گربه در تاريکي به خاطر وجودِ يه لايه ي بازتابان در پشت شبکيه ي گربه و حيوانات شبگرد ديگه هست. که مانند يک تقويت کننده عمل مي کنه و باعث ميشه نورِ کم وارد شده به چشم، پس از گذر از شبکيه و بازتابيده شدن به وسيله ي اين لايه؛ دوباره به شبکيه بتابد و سلول هاي آن را دوباره تحت تأثير قرار بده تا درصدِ ديده شن ش بيشتر بشه و احتمالِ ثبت ش افزايش پيدا کنه..
درخشش چشم گربه همين نور بازتايده شده از لايه هست که از چشم اون خارج ميشه :)

تازه دارم ياد ميگيرم از دانشگاه استفاده ي بهينه بکنم! معمولاً 3 يا حداقل 1 فيلم رُ هر هفته دانشگاهِ ما مي ذاره، هر از گاهي هم مهندسي فيلم مي ذاره و خُب هر هفته 3 تا 4 تا فيلم هم دانشکده دامپزشکي! مثلاً چند روز پيش فيلم desprado 2 يا يه فيلم از جنيفر لوپز و خلاصه فيلم هاي جديد! فقط راه ش يه کم دوره (باجگاه) که اون هم سرويس خودِ دانشگاه هست.. جالبه نه؟ البته اِنقدر وقت خودم رُ پر کردم که همين جوري ش هم به هيچ کاري نمي رسم اما اين يکي رُ هم بايد تجربه کنم !
جمعه که با بلاگرها رفتيم نمايشگاه. شنبه هم کوئيز و در کل تا 6 عصر دانشکده بودم. امروز هم کلاس ها، مثل هميشه :)

راستي! n وقته يادم ميره اين لينک رُ بذارم تو وبلاگ! ترانه ي پاياني فيلم مسافري از هند و اين هم ترانه ي تيتراژ اول فيلم و همين طور معرفي سايت persia4ever.. و daryvari (دومين ديگه اي نبود؟!) و البته سايت ax blog (همون فتوبلاگ حامد بنايي) که تنها مشکل ش کيفيت پايين عکس ها هست.. جالب تر از همه غذاي دانشگاه ش بود.. صد رحمت به دانشگاهِ ما ! هم غذاهاش خوشمزه ست (!) هم کلي شيک.. تازه مثلاً يک شنبه خورش قيمه بود، پلو و خورشت و سيب زميني سرخ کرده و ماست و ته ديگ و آب ! حالا بايد يه عکس از غذاي سلف بگيرم تا ببينين!

حتماً خيلي موقع ها شده که رفتين جايي که رودخونه بوده و ماهي گرفتين، اما وقتي آوردين تو خونه (و آب ش رُ عوض کردين) مُرده.. البته بيشتر وقتي بچه بودين! خُب حالا سوال اينه که چه جوري ماهي ـه مي ميره؟ يعني اگه يه ماهي دريايي که به آب شور (آب تصويه نشده ي رودخونه و غيره) عادت داره رُ واردِ رودخونه اي با آب شيرين (يا آب تصويه شده ي شهري) بکنيم، چه اتفاقي واسه ش مي افته؟
جواب: بدنِ اين ماهي ها با زندگي در آب شور سازگار شده يعني غلظت داخل و خارج بدن تقريباً مثل هم هست. وقي اين ماهي ها به آب شيرين وارد ميشن، چون بدن در تلاش هست که اين غلظت رُ متعادل نگه داره پس شروع به جذب آب مي کنه و سرانجام انقدر آب جذب مي کنه تا بميره! خيلي بامزه ست، نه؟ البته به شرطي که يه کم سنگدل باشيم!
پ.ن. البته علت مُردنِ ماهي هاي پرورشي شب عيد (ماهي گلي!) واسه اينه که تو خونه شما پمپ هوا ندارين و خلاصه ماهي يه خفه ميشه (اگه عمق ظرف زياد باشه؛ مثلاً تنگ!) يا از ترس مي ميره (اگه ظرف شيشه اي نباشه يا تو تاريکي باشه) يا به خاظر بيماري يا نور آفتاب و غيره..