يه سري جُکِ بي مزه و لوس و چرت ولي end ِ فمينيستي..! خلاصه واسه خانوما. (نازه فکرش رُ بکنين من 3 / 4 روز پيش با اينا از خواب پاشدم! يه خانوم با شخصيت اينا رُ بلند بلند مي خوندن و مي خنديدن..!!)
فرق شوهر کردن و سگ نگه داشتن چيه؟
سگ به فرش ت گند مي زنه، مرد به زندگي ت!
چرا مغزِ مردها گرون تر از مغزِ زن ها ست؟
آخه زن ها از مغز شون تا به حال استفاده کردن! (*جونِ عمه شون!)
- ببين خانوم، تو روزنامه نوشته که مردها به طور متوسط در روز پونزده هزار کلمه براي صحبت کردن استفاده مي کنند، ولي زن ها از سي هزار کلمه. ديدي ثابت شد شما زن ها بيشتر از ما مردها حرف مي زنين؟
- هيچ هم همچين چيزي نيست. فوق ش ثابت شده که ما هر حرف رُ بايد دو بار بزنيم تا توي مخِ شماها فرو بره!
بهترين انتقام از زني که شوهرتون رُ از چنگ تون در آورده چيه؟
بذارين شوهرتون مالِ اون بمونه!
آگهي نيازمندي: به پنج مرد زرنگ و کاري يا يک زن نيازمنديم..
- به پنجاه تا مرد در ته اقيانوس چي مي گن؟
- يه شروع خوب !
يه مرد متاهل تنهايي ميره مسافرت، وقتي بر مي گرده زنش مي پرسه:
- خوش گذشت؟
- عالي بود! خيلي کيف کردم!
- خُب حالا چه قدر خرجت شد؟
- ده هزار دلار !
//خُب مسلمه که حسابي دعواشون مي شه.
خانومه مي گه حالا که اينجوريه من هم تنهايي ميرم مسافرت. وقتي بر مي گرده، شوهره مي پرسه:
- خوش گذشت؟
- عالي بود! خيلي کيف کردم!
- خُب حالا چه قدر خرجت شد؟
- ده دلار !
- مگه مي شه؟
- چرا نميشه؟ شب اول ده دلار دادم يه نوشيدني دم بار خوردم، بعد با يه احمقي مثلِ تو آشنا شدم!
فالگير: فردا شوهرتون مي ميره!
زن: اينو که خودم مي دونم. بهم بگو گير پليس مي افتم يا نه؟
وقتي خدا مرد رُ آفريد داشت تمرين مي کرد!
مرد: عزيزم، من مي خوام از تو خوشبخت ترين زنِ دنيا رُ بسازم!
زن: خير پيش!
فرق مرد با گربه چيه؟
- يکي شون يه موجودِ دله است که بي چشم و روئه و مهم نيست کي بهش غذا مي ده. اون يکي يه حيوونِ ملوس خونگيه!!
فرق بين يک مرد باهوش و هيولاي لاک نِس چيه؟
- هيولاي لاک نس تابه حال چند بار ديده شده!
- وقتي يه زن مي بينه که شوهرش داره زيگزاگ تو حياط مي دوه، بايد چي کار کنه؟
- هيچي، بايد بهتر هدف بگيره و به شليک کردن ادامه بده!
به زني که هميشه مي دونه شوهرش کجاست چي مي گن؟
- بيوه.
چرا مردها از زن هاي خوشگل بيشتر از زن هاي باهوش خوششون مياد؟
- چون قدرتِ چشماشون بيشتر از مغزشونه!
يه پري افسانه اي به يه مرد مي گه: يه آرزو بگو تا برآورده کنم. مَرده ميگه: يه کاري بکن که زنم حسابي احمق بشه تا بتونم با خيالِ راحت بهش دروغ بگم و هِي مُچم رُ نگيره. پريه قبول مي کنه و مي گه: برو خونه تون. آرزوت رُ برآورده کردم. مَرده خوشحال ميره خونه، مي بينه زنش تبديل شده به يه مرد ..!!