يک ميليون و 450 هزار و 676 نفر..! تعداد کساني که در کنکور شرکت کردن امسال!! بگذريم ؛) مي دونم هيچ کس حال و حوصله ي صحبت کردن در اين مورد رُ نداره..
خُب، مي دونم که صفحه ي وبلاگ خيلي سنگين شده که به زودي درست مي شه. فعلاً تنها کاري که از دستم بر ميومد حذفِ عکس هاي هر پُست بود و تغيير temp نياز به وقت هست که فعلاً کم دارم! خُب واسه امروز اکتفا مي کنم به اين پرنده ي خوشگل که يه برنامه ي خيلي کوچيکه! دانلودش کنين، کلي سرگرم تون مي کنه..!
فعلاً شب به خير :)
پ.ن: همه تابستون مي شن بي کار مي شن من وقت کم ميارم..!
پ.پ.ن: يک نشانه ي زلزله :
× 15 دقيقه قبل از زمين لرزه آب رودخانه ها (به طور محسوسي) پايين مي آيد.
× هميشه به ترتيب خاصي زمين لرزه مي آيد: مثلاً اول نقطه ي A بعد نقطه ي B بعد نقطه ي C و اگر n سال ديگر هم تکرار شود؛ اول نقطه ي A بعد نقطه ي B و..
چند دقيقه قبل از زلزله
فاصله ي بينّ گسل ها کمتر مي شود.
لرزش هاي هميشگي (در حدِ خيلي کم / خارج از توانِ حسي انسان ها) متوقف مي شود.
کاهشِ محسوسِ دماي آب (آزاد)
پ.پ.پ.ن: برخورد با واقعيت ؛ رئاليسم(برخورد با واقعيت - واقعيت نگري) ايدآليسم (ديدنِ جهان به صورتِ آن چه که در ذهن متصور شده) سورئاليسم.
× روشِ ايده آليسم در واقعيت هميشه با شکست همراه بوده، هر چند افرادِ ايده آليسم در ادبيات و شعر و شاعري موفق اند. (سهراب سپهري: البته بيشترِ اشعارش از انديشه ي بودايي ش شکل مي گيرد. *فرقه اي از بودايي ها: اين تفکر را دارند که دنيا را بدونِ هيچ مشکلي مي بينند.)
× سورئاليسم: شکستنِ زمان و مکان (مثل خواب ديدن) رئاليسم جادويي، جريانِ سيالِ ذهن. (بوفِ کورِ صادق هدايت)
توجه! در روشِ پژوهش به ايده آليسم و سورئاليسم کاري نداريم.
مسائلي که با آن ها برخورد مي کنيم: الف)حل مي شوند. ب) تسليم آن ها مي شويم. # مسائل بايد با واقعيت رو به رو شوند تاحلِ آن درست باشد. به قولِ واقعيون: مقدمه ي غلط = نتيجه ي غلط.
با محيط در تعامل بودن: يعني در هنگامِ پيش آمدنِ مسائل، به دنبالِ علت باشيم (که معمولاً در زندگي به دنبالِ معلول مي گرديم و اين است علتِ شکست.)
احساس مشکل داشتن: اين حس در اشخاصِ با مسئوليت پيش مي آيد. تا احساسِ مشکل نکنيم، به حلِ آن همت نمي گماريم.
محيط مناسب براي کاوش در مسأله: فضايي که در آن، نمونه ها بري پژوهش به صورتِ مشخص باشند.
دردمند بودن: داشتنِ دردِ تحقيق!! داشتنِ حس تحقيق. داشتنِ اين حس و خواستن براي حل مشکلات.
عواملِ شکست يا پيروزي يک پژوهش: تحقيق و بررسي / روش صحيح انجام کار / زمينه ي مناسب / تلاش و پشت کار / غيره.
از قرن 18 افرادي مثلِ فرانسيس ميکن (نويسنده ي کتاب «ارغنون هستي» / اولين کتاب تحقيقي)، کاپلر، گاليله و غيره؛ وضعيتِ جديدي به وجود آوردند. که افرادِ مهمي مثلِ دکارت (فيلسوفِ فرانسوي) مکتب شک را به وجود آوردند. و اين اولين گفته ي او بود که:
من فکر مي کنم؛ پس هستم!
پ^4.ن. حقيقت چيست؟
حقيقت يک پديده ي ذهني ست که با واقعيت تطابق دارد. در علوم رياضي و متافيزيک ملموس نيست. در علوم تجربي: هست. دهخدا در اين مورد مي گويد: به کُنه مطلب رسيدن و به واقعيت دست پيدا کردن.
راه هاي رسيدن به کنه مطلب:
1- وحي (به اشکالِ مختلف. مخصوص پيامبران)
2- الهامات: الف) به حيوانات: غريزه نوعي الهام است. ب) به بشر: قسمتي فروتر از وحي اما در قرآن به همان نام آورده شده. در بيانِ عامه «حس ششم»
// تولستوي در کتاب "جنگ و صلح" ش بيش از صد نوع نگاه رُ توضيح داده.
// فرعونِ زمانِ موسي؟ "اُپِس" opes بوده.
3- اشراق: يعني راهي که به وسيله ي آن هم عقل و هم دل به حقيقت دست پيدا کنند. شيخ الاشراق: شيخ شهاب الدينِ سهروردي.
// فلسفه ي مَشّاعيّون: پيرو ابو علي سينا و ارسطو.
4- کشف شهود: راهِ اهلِ تفلُس (tafallos=فلاسفه)
را هاي شهود
الف) تخلي (خالي شدن از گناه)
ب) تحلي (پاک شدنِ دل)
پ) تجلي (تجلي شدنِ خداوند)
5-منطق (=درست انديشيدن.) منطق مقدمه اي ست براي فلسفه.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تخيل و خيال: [عده اي معتقدند که] از کلمه ي خيال khayaal مي آيد. (در فانوس شکل هايي بوده که وقتي مي چرخيده -به صورتِ متحرک- روي پرده مي افتاده و شکل هاي مجازي پديد مي آورده و به آن مي گفتند "پرده ي خيال (به فتح کاف)")