من از صداي گريه ي تو ، به غربت بارون رسيدم ، تو چشات باغ بارون زده ديدم.
چشم تو همرنگِ يه باغ ِ ، تو غربتِ غروب پاييز ، مث من؛ از يه درد کهنه لبريز.
با تو بوي کاهگل و خاک ، عطر کوچه باغِ نمناک ، زنده مي شه.
با تو بوي خاک و بارون ، عطر ترمه و گلابتون ، زنده مي شه.
تو مثل شهر کوچيک من؛ هنوز برام خاطره سازي ، هنوزم قبله ي معصوم نمازي.
تو مثل يادِ بازي من؛ تو کوچه هاي پير و خاکي ، هنوزم براي من عزيز و پاکي..
تلفيق اين آهنگِ سياوش با شعرِ کوچه (فريدون مشيري) ؛ مي شه اين Flash قشنگ.
اگه خواستين ببينينش :) مدت زمان load شدنش هم حدود 4 / 5 دقيقه ست..
بي تو مهتاب شبي باز از آن کوچه گذشتم..
............................... همه تن چشم شدم خيره به دنبالِ تو گشتم،
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق ديوانه که بودم..
در نهانْ خانه ي جانم گلِ يادِ تو درخشيد؛
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد که شبي با هم از آن کوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوتِ دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم.
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت..
آسمان صاف و شب آرام. بخت خندان و زمان رام. خوشه ي ماه فروريخته در آب.
شاخه ها دست برآورده به مهتاب. شب و صحرا و گل و سنگ؛ همه دل داده به آواز شباهنگ.
يادم آيد تو به من گفتي: "از اين عشق حذر کن!
لحظه اي چند بر اين آب نظر کن..
آب؛ آيينه ي عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهي نگران است..
باش فردا که دلت با دگران است..
تا فراموش کني: چندي از اين شهر سفر کن!"
با تو گفتم: "حذر از عشق..؟! ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمناي تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي؛
من نه رميدم. نه گسستم."
باز گفتم که: "تو صيادي و من آهوي دشتم؛
تا به دامِ تو افتم، همه جا گشتم و گشتم..
حذر از عشق، ندانم.
سفر از پيش تو هرگز نتوانم ..نتوانم!"
اشکي از شاخه فرو ريخت.. مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت..
اشک در چشم تو لرزيد.. ماه بر عشق من خنديد..
يادم آيد که دگر از تو جوابي نشنيدم.
پاي در دامن اندوه کشيدم..
نگسستم، نرميدم..
رفت و در ظلمتِ غم آن شب و شب هاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کني ديگر از آن کوچه گذر هم..!
بي تو، اما به چه حالي من از آن کوچه گذشتم..