پنج شنبه 11 بهمن؛
سلام! Sorry اگه يه کم دير شد،
در هر حال، dont warry! مهم اينه که الآن اين جا هستم..
و شما هم هستين. مهم اينه که الآن روح هر دو مون
حاضر و Present اند و دارن به تبادل افکار ( هر چند
فعلاً در حدّ کلماتِ پيش گفتار باشه..) مي پردازن.
البته، خودم هم مي دونم، فعلاً اين ارتباط يک طرفه ست،
اما با استفاده از Mail /که مي تونه محتوي هر پيامي باشه
مهم اينه که از صافي دل بگذره، و گرنه چه فرقي داره
(اصلاً مگه مي تونه مهم باشه..؟!) که با عقل جور دربياد يا نه../
يعني با کمک همديگه -من و شما- مي تونيم اين ارتباط
رُ دو طرفه ، جذاب تر و مفيدتر کنيم..
من که منتظرم. پس شما هم آدرس پست الکترونيکي
يا همون e.mail من رُ فراموش نکنين!
پنجشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۰
شنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۰
ميگفت: من شخصاً از مردن نميترسم. اما ازش هيچ هم خوشم نميآيد. مرگ يعني چه؟ تا وقتي که آدم زنده است، بايد به زندگي فکر کند. وقتي هم که مرد، خُب مرده است ديگر. مخصوصاً هنرمندان و آنهايي که انديشهشان بازده دارد. تا وقتي که
ميتوانند کار کنند، حيف است بروند. اصلاً مُردن چيز مزخرفي است. خودکشي هم کار مرد نيست. مال آدم ضعيف است. مرد اگر مردانه باشد، محکم باشد، حقارت و ضعف را ميکشد، نه خودش را. قهرمان هم آن کسي نيست که کشته شود، آن کسي است که ميداند رها مخوف مرگآوري پيش روي اوست ولي از رفتن نميماند. و تا زماني که اراده در او باقي است، با جبر روزگار ميجنگد، هر چند که ميداند شايد که کشته شود دير
يا زود. آن که از جا، ميرود سست است. من مي گويم "اخوان ثالث" هم به مرگ طبيعي نمرد. به کشتن داده شد، با رنج زمانه و با تهيدستي قدرناشناسانهاي که توي سفرهاش گذاشته بودند. در سرزمينهايي که جهان سوم محسوب ميشوند ، هر روشنفکري که زودهنگام بميرد، شهيد است، چون سلطه سختي و دغدغهي آزادي، جان و تنش را کاهيده و تراشيده است.
حسن پستا ، مترجم و پزوهشگر ، دوشنبه 16 آذرماه چشم از جهان فرو بست.لازم به ذکر است رمان "خانواده پاسکو آل دوارته" نوشته کاميلو خوسه سلا ، و "فرعون ها هم ميميرند" اثر اليزابت پين، با ترجمه پستا، در ميان اهل قلم شناخته شده است.
ميتوانند کار کنند، حيف است بروند. اصلاً مُردن چيز مزخرفي است. خودکشي هم کار مرد نيست. مال آدم ضعيف است. مرد اگر مردانه باشد، محکم باشد، حقارت و ضعف را ميکشد، نه خودش را. قهرمان هم آن کسي نيست که کشته شود، آن کسي است که ميداند رها مخوف مرگآوري پيش روي اوست ولي از رفتن نميماند. و تا زماني که اراده در او باقي است، با جبر روزگار ميجنگد، هر چند که ميداند شايد که کشته شود دير
يا زود. آن که از جا، ميرود سست است. من مي گويم "اخوان ثالث" هم به مرگ طبيعي نمرد. به کشتن داده شد، با رنج زمانه و با تهيدستي قدرناشناسانهاي که توي سفرهاش گذاشته بودند. در سرزمينهايي که جهان سوم محسوب ميشوند ، هر روشنفکري که زودهنگام بميرد، شهيد است، چون سلطه سختي و دغدغهي آزادي، جان و تنش را کاهيده و تراشيده است.
حسن پستا ، مترجم و پزوهشگر ، دوشنبه 16 آذرماه چشم از جهان فرو بست.لازم به ذکر است رمان "خانواده پاسکو آل دوارته" نوشته کاميلو خوسه سلا ، و "فرعون ها هم ميميرند" اثر اليزابت پين، با ترجمه پستا، در ميان اهل قلم شناخته شده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)