شنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۱

اَه.. ديوونه...
ديگه داره اعصابم رُ خورد مي کنه..
اين هم از امتحانِ عربي..
يه جورايي دارم ديوونه مي شم ديگه..
از امروز به مدتّ نامعلوم Off خواهم موند..
کثافت..
نمي دونم چه م شده.
من تا به حال اين قدر درس نخونده بودم،
اون وقت.. اين نتيجه ها..
بد شانسي؟! تنها مبحثي که ديشب نخوندم
قواعدِ اِسْتِفعالْ بود، اون هم چون تو همه ي
نمونه سوال هاي سال هاي پيش،
يک سوال از "استفعال" اومده بود و يک سوال
از باب "افعال" ..
اما امسال، که من همه ي صيغه هاي افعال رُ
با مثال و 1000 تا کوفت ديگه حفظ کردم،
هر چهار مورد رُ تو باب "استفعال" خواسته بودن..
نمي دونم چرا؟ اما هر چي بيشتر مي خونم
کمتر نمره ميارم.. همه ي امتحان ها..
امسال واقعاً دارم گل مي کارم..
در حالي که به ياد ندارم تو عمرم اين قدر درس
خونده باشم..
من ديشب دفتر و کتاب رُ کامل خوندم، جوري که
نمونه سوال هاي سالِ پيش رُ راحت حل کردم؛
فقط دو تا سوال بود که شک داشتم و صبح از بچه ها
پرسيدم.. اون وقتِ سرِ جلسه..
فقط هم اين امتحان نيست آآآآ ؛
بعد از امتحانِ فيزيک بود که فهميدم تو محاسبه ي
مقاومتِ معادلِ مدار، همون اول حاصلِ کسرِ 6/3 رُ
نوشتم 3 و براي همين هم کل سوال غلط،
مگه اين که به راهِ حل نمره بدن..
بعد از امتحان اون قدر لجم گرفته بود که (بيچاره!) علي
کلي از من کتک خورد!!! اون وقت تو امتحانِ بعدي،
تو حسابان براي دو تا سوال، عدد اشتباه به دست آوردم!
ديگه دارم از خودم ناميد مي شم..
آخي! در موردِ "اون فال ها" که مي دوني؟ تقريباً همه ش
به واقعيت پيوست..
آخريش اين بود که وقتي گفت: "نيت کن و تهِ استکان رُ
انگشت بزن." نيت م درس و امتحان و معدل و کنکور بود.
مي دوني چه جوابي گرفتم..؟! نياز به تفسير نداره؛
يه واژه نقش بست: NO !!!!
کاملاً واژه ي no، بدونِ کمترين شبهه اي..
بهم گفت نيّت ت هر چي بوده بذار کنار! نمي شه!!
به هيچ عنوان.. پس خودت رُ واسه ش نکُش..
ديگه از اين واضح تر..؟!