پنجشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۱

نه! نه! اشتباه نشه..
اين رُ من ننوشتم..
همين جوري،
خوشم اومد کپي ش کردم! همين!
از وبلاگِ ژيوار..
توي دستت چيزي قايم كردي
هي دزدكي نگاش ميكني
نميذاري ببينم
قند تو دلم آب ميشه
دارم ديوونه ميشم
اون مال منه؟

زود باش دستتو بازكن!
زود باش...
قايمش مي كني
يهم مي خندي
اشك تو چشمام جمع ميشه

دلت مي سوزه
چشمامو مي بندي
دستتو توي دستام باز ميكني
دل من هري مي ريزه
چشمامو باز مي كنم
وايييييييييييييي
يك قلب بلورين؟!!!
مال منه؟!
اگه از دستم بيافته چي ميشه؟
اگه بشكنه چي ؟
اگه نتونم نگهش دارم؟
اگه يك روز نخوامش؟
نكنه بندازمش دور؟
اونوقت مي شكنه
اونوقت تو بدون قلب ميشي.
آخه بدون اون كه ميميري؟

من ميترسم.
ميترسم.
نمي خوام بميري
اگه نتونم نگهش دارم چي؟
اگه نخوامش چي؟
من ميترسم.