دوشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۰

:( مي دونين..؟!
امروز مامان بليت ها رُ گرفت..
و من هم از امروز ، بايد عزا بگيرم..
آخه از 29 -ُم تا 16-ُم ، نمي تونم ّبيام On
و اين براي منِ خوره ي کامپيوتر ، يعني حبس با اعمالِ شاقّه!!
اصلاً نمي تونم فکرش رُ هم بکنم که يک-روز ، از دوستم mail
نداشته باشم يا نبينم اش يا خبري ازش نشنوم..
حالا براي بيش از دو هفته.. :(
باز هم بگين عيد خوبه!
هر چي به مامان گفتم ، من امسال نمي يام.. فکر کرد شوخي مي کنم.
نمي دونم.. شايد هم من خيلي به ايشون وابسته شدم..
اما خُب ، همينه که هست!!
ظاهراً بايد از الآن تو فکرِ خداحافظي (يه دو هفته اي) باشم..
خُب ، من ديگه بايد برم..
کلي کار ريخته رو سرم..!!!!!!
چهار شنبه هم که رسيتالِ پيانوِ (تالار فجر..)
و پنج شنبه/جمعه هم ارکستر ملّي نياوران (تالار احسان..)
اگه از جمعِ وبلاگ نويسِ شيرازيان ، کسي اهل هنر؛
يک پيغامي براي من بفرسته.. (اگر هم نخواست، نفرسته..!!)
ـهَ ، ـهَ ، ـهَ !! براي تهران ، توپولف؛ از 25 -ُم خالي بود..
اما ايرباس ، تا پايانِ امسال ، پر شده بود!!
مثل اين که بالاخره سقوط توپولوف ها ، مردم رُ به فکر انداخته!
آخه ايروني جماعت (اکثريت) هر چي باشه ، باهاش مي سازن..
( کافيه يه-کم به زندگي خودتون و ديگران نگاه کنين..)
البته اين جوري که شنيدم ، شهرِ اصفهان از اين قاعده مستثني ست.
يادمه پارسال ، قيمتِ شيرِ پاستوريزه رُ تو اصفهان ، افزايش دادن
..مردم اون قدر شير نخريدن تا آخر ، ارزون اِش کردن.
مردم اصفهان -بين خودشون- اتحاد عجيبي دارن.
براي همين هم هست که علارغم انقلاب ، هنوز شهرشون آباده.
منظور خاصي ندارم ، فقط اگه يادتون باشه
تا قبل از امسال و تظاهرات و اعتصابِ عمومي معلم ها در تهران
اصلاً کسي جرأت نمي کرد بياد تو خيابون و اعتراض کنه..
اما تو اصفهان اين جوري نبود..
شنيدم به خاطرِ افزايش قيمتِ بليت هاي اتوبوسِ درون شهري،
سه روز مردم تو خيابون ها اعتراض کردن و
آخرش هم حرفِ مردم به کرسي نشست..
و اين ماجرا بر مي گرده به دو سال پيش.
خُب ، ديگه بيشتر از اين وقت ندارم و بايد برم..