چهارشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۲

خيلي خوب، خيلي زود تبديل شد به خيلي بد.
خيلي زود..!
هيچ کس چيزي به من نگفت
و به همين دليل هيچ وقت سر در نياوردم
که خيلي خوب چه قدر زود تبديل مي شه به خيلي بد.

آفتاب.. تبديل شد به سايه، به بارون
شور و شوق.. تبديل شد به لذت، به درد
ترنُمِ ترانه هاي دل انگيزِ عاشقونه
جاش رُ داد به سر دادنِ سرودهاي غم انگيز..
خيلي زود.

با «تا ابد» شروع شد
و ابد تبديل شد به گاهي، به هيچ وقت
و «منو دوست داشته باش» تبديل شد به
«جايي هم [در قلبت] برام در نظر بگير»..
خيلي زود.

خيلي خوب.. زودتر از اون که فکر مي کرديم تبديل شد به خيلي بد
خيلي زود!
و اگه هيچ کس به تو نگفته باشه، حالا ديگه بايد بدوني
که خيلي زود، خيلي زود تبديل مي شه به خيلي بد.
خيلي زود.

فکر مي کنم هنوز هم نوشتنِ بعضي msgها لازمه.
حداقل واسه ثبتِ حاطرات..